بریده‌ای از کتاب داستان دوستی ارنست و سلستین اثر دانیل پناک

Teu

Teu

1403/4/25

بریدۀ کتاب

صفحۀ 94

خواننده: «خب، الان دیگه تموم شد؟ بله؟ چهره‌نگاری‌های خانوادگی، کوزه‌های خالی عسل، لباس‌های تئاتر، کمد آینه‌دار، دوتا صندلی، یه میز، شمعدون‌ها، ارکستر خیالی، یه خروار گردوخاک، الان دیگه زیرزمین پره، نه؟ چیز دیگه‌ای توی این زیرزمین نبود سلستین؟» سلستین: «...» نویسنده: «...» ارنست: «...» خواننده: «چیز دیگه‌ای هم بود سلستین؟» سلستین: «بله، بود.» ارنست: «...» نویسنده: «...» خواننده: «چی؟ دیگه چی بود؟» سلستین: « تنهایی.»

خواننده: «خب، الان دیگه تموم شد؟ بله؟ چهره‌نگاری‌های خانوادگی، کوزه‌های خالی عسل، لباس‌های تئاتر، کمد آینه‌دار، دوتا صندلی، یه میز، شمعدون‌ها، ارکستر خیالی، یه خروار گردوخاک، الان دیگه زیرزمین پره، نه؟ چیز دیگه‌ای توی این زیرزمین نبود سلستین؟» سلستین: «...» نویسنده: «...» ارنست: «...» خواننده: «چیز دیگه‌ای هم بود سلستین؟» سلستین: «بله، بود.» ارنست: «...» نویسنده: «...» خواننده: «چی؟ دیگه چی بود؟» سلستین: « تنهایی.»

39

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.