بریدۀ کتاب

قاف: بازخوانی زندگی آخرین پیامبر از سه متن کهن فارسی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 623

عتبه ابن ابی وقاص، برادر سعد بن ابی وقاص، زفر شتری در آهن گرفته بینداخت بر روی مصطفا زد. رباعیه وی را بشکست و خون بسیار برفت و آن خون از وی می‌رفت، وی آن را نگاه می‌داشت به جامه و نگذاشت که خون بر زمین افتادی. وی را گفتند:« یا رسول الله، چرا نگذاشتی که خون بر زمین آمدی؟» گفت: « زیرا که خون یحیای زکریا را بریختند؛ همی جوشید تا سی هزار پیغمبرزاده را بر خون وی بکشتند. و من بر خدا گرامی ترم از یحیا. ترسم که خون من به زمین رسد، نیارامد تا خدای این قوم را هلاک کند. و من نبی رحمتم نه رسول عذاب.»

عتبه ابن ابی وقاص، برادر سعد بن ابی وقاص، زفر شتری در آهن گرفته بینداخت بر روی مصطفا زد. رباعیه وی را بشکست و خون بسیار برفت و آن خون از وی می‌رفت، وی آن را نگاه می‌داشت به جامه و نگذاشت که خون بر زمین افتادی. وی را گفتند:« یا رسول الله، چرا نگذاشتی که خون بر زمین آمدی؟» گفت: « زیرا که خون یحیای زکریا را بریختند؛ همی جوشید تا سی هزار پیغمبرزاده را بر خون وی بکشتند. و من بر خدا گرامی ترم از یحیا. ترسم که خون من به زمین رسد، نیارامد تا خدای این قوم را هلاک کند. و من نبی رحمتم نه رسول عذاب.»

13

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.