بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 48

حاج آخوند گفت: ... شک کردن یک مرحله بالاتر از فکر کردن است. حقیقت نه در مرحله پیش از تفکر است و نه در مرحله پیش از شک خردمندانه. اصلاً خیالتان را راحت کنم، ما اگر در ذهن خود دریایی از امواج شک نداشته باشیم، توفان شک نداشته باشیم، تمام می‌شویم. مثل کسی خواهیم بود که در بیابان تاریکی گم شده باشد. وقتی موج‌های نیرومند شک ذهن ما را می‌آشوبد؛ توفان شک ما را ویران می‌کند؛ اگر در پسِ این شک، آفتابی از دل دریا بتابد، ذهن ما را روشن و تن و جان ما را گرم کند، به همان آرامشی که می‌جستیم رسیده‌ایم. این آفتاب از سرچشمه ایمان می‌تابد. خرد انسان نمی‌تواند به یقین کامل برسد، معنای هستی را بفهمد، خدا را بشناسد! خیام می‌داند که توانایی خرد ما محدود است. کنه خرد ما اگر آفتاب ایمان بر آن نتابد جان ما آرام نمی‌گیرد. کنه خردم درخور اثبات تو نیست و اندیشه من به جز مناجات تو نیست من ذات تو را به واجبی کی دانم داننده ذات تو به جز ذات تو نیست

حاج آخوند گفت: ... شک کردن یک مرحله بالاتر از فکر کردن است. حقیقت نه در مرحله پیش از تفکر است و نه در مرحله پیش از شک خردمندانه. اصلاً خیالتان را راحت کنم، ما اگر در ذهن خود دریایی از امواج شک نداشته باشیم، توفان شک نداشته باشیم، تمام می‌شویم. مثل کسی خواهیم بود که در بیابان تاریکی گم شده باشد. وقتی موج‌های نیرومند شک ذهن ما را می‌آشوبد؛ توفان شک ما را ویران می‌کند؛ اگر در پسِ این شک، آفتابی از دل دریا بتابد، ذهن ما را روشن و تن و جان ما را گرم کند، به همان آرامشی که می‌جستیم رسیده‌ایم. این آفتاب از سرچشمه ایمان می‌تابد. خرد انسان نمی‌تواند به یقین کامل برسد، معنای هستی را بفهمد، خدا را بشناسد! خیام می‌داند که توانایی خرد ما محدود است. کنه خرد ما اگر آفتاب ایمان بر آن نتابد جان ما آرام نمی‌گیرد. کنه خردم درخور اثبات تو نیست و اندیشه من به جز مناجات تو نیست من ذات تو را به واجبی کی دانم داننده ذات تو به جز ذات تو نیست

(0/1000)

نظرات

قلمش خوبه
یا مثل سیاستش داغونه ؟؟؟
هم قلمش خوبه و هم محتواش...
طوری که آدم حیفش میاد چرا نویسنده وارد دنیای سیاست شده و کارش به اینجا کشیده...