بریدۀ کتاب
1402/10/21
صفحۀ 12
پیاده که میشویم حسین از راننده کلی تشکر میکند و پول همه را یکجا حساب میکند. هرچه بقیه اصرار میکنند راضی نمیشود. جلوتر که میرویم نگاهی به صورتش میاندازم و میخندد. _ میخوام تو زیارتِ بقیه سهیم باشیم. همیشه همین قدر زیرک بود. به این زرنگیاش غبطه میخوردم، مثلِ وقتی که وارد حرم میشویم و او اول از همه به خانم زهرا سلام میدهد.
پیاده که میشویم حسین از راننده کلی تشکر میکند و پول همه را یکجا حساب میکند. هرچه بقیه اصرار میکنند راضی نمیشود. جلوتر که میرویم نگاهی به صورتش میاندازم و میخندد. _ میخوام تو زیارتِ بقیه سهیم باشیم. همیشه همین قدر زیرک بود. به این زرنگیاش غبطه میخوردم، مثلِ وقتی که وارد حرم میشویم و او اول از همه به خانم زهرا سلام میدهد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.