بریدۀ کتاب

Niki

1403/7/16

یوزپلنگانی که با من دویده اند
بریدۀ کتاب

صفحۀ 28

من دیگر نمی‌توانستم بدون گاری راه بروم و یا بایستم. اسب دیگر نمی‌توانست بدون گاری بایستد یا راه برود. من دیگر نمی‌توانستم... اسب... من... اسب...

من دیگر نمی‌توانستم بدون گاری راه بروم و یا بایستم. اسب دیگر نمی‌توانست بدون گاری بایستد یا راه برود. من دیگر نمی‌توانستم... اسب... من... اسب...

14

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.