بریدۀ کتاب
نمىتوانستم راهى پيدا كنم كه موجود ويژهاى در جهان باشم، ولى مىتوانستم راهى متعالى براى پنهان شدن پيدا كنم و براى همين نقابهاى مختلف را امتحان كردم؛ خجالتى، دوست داشتنى، متفكر، خوش بين، شاداب، شكننده.. اينها نقابهاى سادهاى بودند كه تنها بر یک ويژگى دلالت داشتند. باقى اوقات نقابهاى پيچيدهترى به صورت مىزدم، محزون و شاداب، آسيب پذير ولى شاد، مغرور اما افسرده. اينها را به اين خاطر كه، توانِ زيادى ازم مىبردند، در نهايت رها كردم! از من بشنو؛ نقابهاى پيچيده، زنده زنده تو را مىخورند.
نمىتوانستم راهى پيدا كنم كه موجود ويژهاى در جهان باشم، ولى مىتوانستم راهى متعالى براى پنهان شدن پيدا كنم و براى همين نقابهاى مختلف را امتحان كردم؛ خجالتى، دوست داشتنى، متفكر، خوش بين، شاداب، شكننده.. اينها نقابهاى سادهاى بودند كه تنها بر یک ويژگى دلالت داشتند. باقى اوقات نقابهاى پيچيدهترى به صورت مىزدم، محزون و شاداب، آسيب پذير ولى شاد، مغرور اما افسرده. اينها را به اين خاطر كه، توانِ زيادى ازم مىبردند، در نهايت رها كردم! از من بشنو؛ نقابهاى پيچيده، زنده زنده تو را مىخورند.
5
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.