بریدهای از کتاب فرزندان خون و استخوان اثر تومی ادیمی
1402/11/7
صفحۀ 443
وظیفه، وقتی به معنای نابود کردن دختری باشد که دوستش دارم،کافی نیست.
وظیفه، وقتی به معنای نابود کردن دختری باشد که دوستش دارم،کافی نیست.
(0/1000)
نظرات
1402/11/7
من میخواستم در جوابش بگم آره جون خودت! 😒 😅 چقدر بدم میاد از این پسر 🚶🏻♀️🚶🏻♀️🚶🏻♀️ @Mohisa
1
1402/11/7
الان اتفاقا کتابو تموم کردم و با تموم کردنش باید بگم بله منم از این بشر بدم اومده... یه جورایی به نظرم از اون دسته کاراکترهاست که هم خدا رو میخواست هم خرما رو🤐😶 @szm_books
1
1402/11/7
جملهای زیبا ولی با منطق غلط بود. کاراکتری که اینو میگه داره مغالطه میکنه. طرف داره از یه موضوع احساسی استفاده میکنه تا کار اشتباهش (فرار از انجام وظیفه) رو توجیه کنه.
6
1
1402/11/7
دقیقا برداشت درستی از جمله کردین.... کاراکتری که اینو میگه از اون دسته افرادیه که میگه هدف ابراز رو توجیه میکنه حتی اگه اون ابزار به قیمت شکستن دل یه انسان و خیانت بهش باشه.....
1
1402/11/7
تو این کتاب اتفاقا این «وظیفه»ای که این فرد ازش حرف میزنه اصلا وظیفهای درستی نیست و راه انجام و رسیدن بهش هم به شدت غیرانسانیه. در نتیجه اینجا اصولا انجام ندادن این به قول خودش «وظیفه» کار درستیه... که البته این آقا تهش هم همین کار اشتباه رو انجام میده 😒
1
1402/11/7
حرف من درست یا غلط بودن کار نیست. حرفم در مورد مفهوم وظیفهست. کسی که زیر بار یه وظیفه میره باید اجراش کنه. تا قبل از اینکه شرایط رو برای خودش سخت کنه و در وضعیتی قرار بگیره که وظیفهای بهش محول بشه اختیارش دست خودشه. اما با رفتن زیر بار یک وظیفه درست یا غلط بودن کار دیگه بهش مربوط نمیشه. چون این وضعیت نتیجهی انتخابهای قبل خودشه. حالا درست یا غلط باید کار رو انجام بده و بحثهای دیگه رو به محولکنندههای اون کار واگذار کنه. البته که اگر کار اشتباه باشه در اون سهم خودش رو داره ولی در این مقطع دیگه حق انتخاب ازش گرفته شده و چارهای جز اطاعت نداره. @szm_books
1
مُحیصا
1402/11/7
0