بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

جزئیات پست

مسعود آذرباد

1402/01/14

خواندن 3 دقیقه
(0/1000)

نظرات

طه

1402/01/14

من از وقتی برای خودم یک حوزه‌ی مطالعاتی مشخص را انتخاب کردم هر از چند گاهی دچار این داستان میشم...
سخت درگیر یک پروژه میشم، مثلاً ترجمه‌ی یک مقاله یا نگارش یک مقاله یا نوشتن مقدمه کتاب و... 
بعد که اون کار تموم میشه یا به یک مرحله‌ی خوبی می‌رسه انگار دیگه توی زندگی کاری برای انجام دادن ندارم. 
تا اینکه توجهم رو نگارش یک کتاب یا مقاله دیگه یا چیزی شبیه به این جلب کنه. 
حس بدیه...
وقتی که حتی کتابهای لذت بخش عادی میخونم حس عذاب وجدان میگیرم که دارم وقتم رو تلف میکنم وقتی که میتونم توش روی یه مقاله کار کنم.
2
این عذاب وجدان خوب نیست. چون واقعا هم عذاب وجدان نیست. همه نیاز به سرگرمی و کار سالم دارند. به اندازه‌ش نه تنها معقوله که ضروری و لازمه. حتی بهترین انسان‌های روی زمین هم هیچوقت همیشه در حال کار نبودند! 
طه

1402/01/14

بله درست می‌فرمایید... 
فکر کنم از رسالت های مهم بهخوان نوشتن این متن توسط یکی از کاربر ها بوده باشه
ماجرایی که واسه خیلی از ماها کم و زیاد تا به حال پیش اومده، یا کسی شبیه ما نزدیک مون بوده که راجع به حال و هوامون باهاش صحبت کنیم و یا نه، خودمون بودیم و خودمون... به کتاب ها نگاه می‌کردیم و کتابخانه آه می‌کشید!
اگر کسی داخل این برهه باشه یه هیچکس تنها نیست می‌آید به سراغش و روزنه‌ای در وجودش روشن می‌شود که دچار ویروسی منحوس نشده
 و یا اگر الان در آن پیک نباشد خاطرات زنده می‌شود، تلخندی می‌زند و می‌گوید: هه! از پس اینم بر اومدم، چه دورانی بودا...
وجود تون بدونِ خواب زمستونیِ کتابی
1
واقعا خیلی شانس آوردیم که این روزها را گذراندیم و هنوز شعله کتاب خواندن و مطالعه در ما زنده است.
ممنونم بابت دعای قشنگتون 
درود جناب آذرباد
مطلب جالب و درستی بود. گاهی اوقات من هم گرفتار این وضعیت می شوم و دلم برای کتاب هایی که روی میزم در انتظار خوانده شدن نشسته‌اند، می سوزد.
بعد به خودم نهیب می زنم که: «معلومه چِت شده؟ ... چرا اینقدر ازشون دوری می کنی؟ ...» اما هیچ جواب قانع کننده ای ندارم.
وقتی این پست شما را دیدم، به خودم امیدوارتر شدم.
فکر کنم همان تصور فرهیختگی و نیز کمال گرایی است که ما را عذاب می دهد و نمی گذارد دمی و کمی آب خوش از گلویمان پایین برود.
سپاس. مانا و نویسا باشید.
1
متاسفانه چون کتاب خواندن بیشتر از باقی تجربه‌های هنری انرژی و زمان می‌خواهد تصور فرهیختگی در درازمدت ناخواسته در تن آدمی می‌نشیند.خیلی سخت است آدم خودآگاه از این مرحله عبور کند. 
عالی
مثل همیشه
1
درس پس میدیم. 
دقیقا ما هم مبتلا گشته ایم 
یکی دو ماهی هست... و همین ترس ها مو ب مو تو مغزم تکون میخوره
1
ان‌شاءالله از این ابتلا دربیاید. بهترین کار این است که ببینید اگر ناراحتی در وجودتان هست حلش کنید. اگر هم نیست، یک کتاب خوش‌خوان بردارید که فقط سرگرم شوید و به روزهای  خوب قبل برگردید. 
همه اینها را گفتم در حالی که خودم بسیار علاقمند به دنیای کتاب هستم، اما مثل شما  جایی در زندگی متوجه شدم که «زیاد خواندن کتاب» لزوما ارزشمند نیست ...
نظرم ناقص ارسال شد. با عرض پوزش
1
اشکال نداره. فدای سرت برادر. 
من هم مدتی اینگونه بودم که الحمدلله برطرف شد
1
الحمدالله که برطرف شده و به پیشواز روزهای خوب
 بروید.