جزئیات پست
61
(0/1000)
نظرات
این عذاب وجدان خوب نیست. چون واقعا هم عذاب وجدان نیست. همه نیاز به سرگرمی و کار سالم دارند. به اندازهش نه تنها معقوله که ضروری و لازمه. حتی بهترین انسانهای روی زمین هم هیچوقت همیشه در حال کار نبودند!
0
فکر کنم از رسالت های مهم بهخوان نوشتن این متن توسط یکی از کاربر ها بوده باشه ماجرایی که واسه خیلی از ماها کم و زیاد تا به حال پیش اومده، یا کسی شبیه ما نزدیک مون بوده که راجع به حال و هوامون باهاش صحبت کنیم و یا نه، خودمون بودیم و خودمون... به کتاب ها نگاه میکردیم و کتابخانه آه میکشید! اگر کسی داخل این برهه باشه یه هیچکس تنها نیست میآید به سراغش و روزنهای در وجودش روشن میشود که دچار ویروسی منحوس نشده و یا اگر الان در آن پیک نباشد خاطرات زنده میشود، تلخندی میزند و میگوید: هه! از پس اینم بر اومدم، چه دورانی بودا... وجود تون بدونِ خواب زمستونیِ کتابی
1
0
واقعا خیلی شانس آوردیم که این روزها را گذراندیم و هنوز شعله کتاب خواندن و مطالعه در ما زنده است. ممنونم بابت دعای قشنگتون
0
درود جناب آذرباد مطلب جالب و درستی بود. گاهی اوقات من هم گرفتار این وضعیت می شوم و دلم برای کتاب هایی که روی میزم در انتظار خوانده شدن نشستهاند، می سوزد. بعد به خودم نهیب می زنم که: «معلومه چِت شده؟ ... چرا اینقدر ازشون دوری می کنی؟ ...» اما هیچ جواب قانع کننده ای ندارم. وقتی این پست شما را دیدم، به خودم امیدوارتر شدم. فکر کنم همان تصور فرهیختگی و نیز کمال گرایی است که ما را عذاب می دهد و نمی گذارد دمی و کمی آب خوش از گلویمان پایین برود. سپاس. مانا و نویسا باشید.
1
0
متاسفانه چون کتاب خواندن بیشتر از باقی تجربههای هنری انرژی و زمان میخواهد تصور فرهیختگی در درازمدت ناخواسته در تن آدمی مینشیند.خیلی سخت است آدم خودآگاه از این مرحله عبور کند.
0
انشاءالله از این ابتلا دربیاید. بهترین کار این است که ببینید اگر ناراحتی در وجودتان هست حلش کنید. اگر هم نیست، یک کتاب خوشخوان بردارید که فقط سرگرم شوید و به روزهای خوب قبل برگردید.
0
همه اینها را گفتم در حالی که خودم بسیار علاقمند به دنیای کتاب هستم، اما مثل شما جایی در زندگی متوجه شدم که «زیاد خواندن کتاب» لزوما ارزشمند نیست ...
0
طه
1402/01/14
0