اگر همه ی چشمه ها به آب نیاز دارند و چاه ها به تاریکی، چشم های جانانه هم خواب می خواستند...

جانانه، وای بر تو، وای بر من!

اصل افسانه فوق العاده است و بازآفرینی هم از زیبایی آن کم نکرده. بعضی از قصه های جانانه خیلی زیبا و گاه مدرن هستند و حتی بعضاً به درد تبدیل به فیلم -یا بهتر از آن- انیمیشن کوتاه می خورند. زبان قصّه هم یک دست و روان است.
(به جز واژه ی برگستوان! که نه به باقی متن می خورد و نه در دایره ی لغات کودک هشت تا یازده ساله هست. صفحه صدوبیست وپنج)
دوست داشتم در آن بیابان یا آن باغ یا آن همه جاهای غریب که قصه ها در آن ها رخ می دادند گم می شدم...
          

            کتاب خیلی خیلی قشنگی بودودرهرصفه یک داستان قدیمی را بیان
می کرد.
این کتاب درمورددختری به نام جانان است که درطلسم دیوی گیرمی افته . وبایدچهل روزبیداربمونه وچندقانون دیگر که اگر من بگویم داستان لومیره.
امادر پایان شاهزاده به راحتی دیوی بزرگ وقوی رابایک ضربه کشت
ولی جانان  فکرکردن اونمی تواند.❤️
          

            این کتاب را گمان می‌کنم کلاس چهارم دبستان خواندم. در بخش کودک کتابخانه نشسته بودم و حوصله‌ام سر رفته بود. اولین کتابی که در آن لحظه چشمم را گرفت سنگ صبور بود. قبلتر خود داستان را خوانده بودم اما اینکه این قصه در بیش از صد صفحه روایت شود برایم عجیب و جالب بود. به همین دلیل شروع به خواندنش کردم و در زمانی حدود یک ساعت آن را به پایان رساندم. داستان اصلی همان داستان مشهور و قدیمی سنگ صبور است که همه‌ی ما اگر با آن آشنا هم نباشیم حداقل اسمش را شنیده‌ایم. اما قسمت جالب آن است که در طول چهل شبی که دخترک از پسر خوابیده مراقبت می‌کند هر شب داستانکی از زبان او برای پسر روایت می‌شود. وجود این داستانک‌ها جذابیت تازه‌ای به این قصه‌ی قدیمی می‌دهد. اگر طرفدار داستان‌های اصیل و قدیمی هستید قطعا از این کتاب لذت خواهید برد. حتی اگر طرفدار این شکل از داستان‌ها هم نباشید می‌توانید با خواندن این کتاب اوقات خوشی برای خود رقم بزنید.