آسمان لندن زیاده می بارد: لندن به روایت مسافران دوره قاجار

آسمان لندن زیاده می بارد: لندن به روایت مسافران دوره قاجار

آسمان لندن زیاده می بارد: لندن به روایت مسافران دوره قاجار

3.2
15 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

27

خواهم خواند

23

خرید از کتابفروشی‌ها

ر بالای رود لندن که عبارت از تایمز باشد چندین پل از اهن و سنگ ساخته اند. قدیم ترین پل ها پلی است مسمی به لندن بریج.میرزا صالحاهالی مملکت نازک مزاج و نازک طبیعت می باشند. اغلب خواتین و نسوان لطیفشان از برگ گل لطیف تر و نازک تر می باشند. بدون اغراق کمرشان از حلق? دست باریک تر است و مزاجشان نازک و زودرنج و لیکن بسیار با ادب در محاورات.رضاقلی میرزادکان ها بسیار باصفا، خوش ساخت، پیش گشاده، مشتمل بر اورسی های آینه دار، طریق چیدن اشیاء در آن به حدی به سلیقه است که مزیدی بر آن متصور نیست.میرزا ابوطالب خانروح شهر کلاف پیچیده ای از عناصر دیدنی و نادیدنی ست و در شکل گیری این روح، روایت مسافران سهم انکار ناپذیری دارد. تصویر خیالی که از بمبئی در ذهن هم? ما نقش بسته است از توصیفات و غافلگیری هایی پدید آمده که ایرانی های پیشین سوغات آورده اند. گزارش اولین مواجهه با شهر موضوع این کتاب است؛ بمبئیِ مسافران قاجاری.کتاب «آسمان لندن زیاده می بارد» سومین جلد از مجموع? «تماشای شهر» است که در هر جلد از خلال گزید? سفرنامه ها، نگاه ایرانی به هویت یکی از شهرهای دور ترسیم می کند.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آسمان لندن زیاده می بارد: لندن به روایت مسافران دوره قاجار

لیست‌های مرتبط به آسمان لندن زیاده می بارد: لندن به روایت مسافران دوره قاجار

یادداشت‌های مرتبط به آسمان لندن زیاده می بارد: لندن به روایت مسافران دوره قاجار

            روایت مسافران فرنگ از لندن دو قرن پیش، زیاد جذاب نیست. چیزهای اعجاب‌آوری که اشراف ایرانی در سفرهایشان تعریف می‌کنند، برای ما عادی هستند و توصیف کتابخانه‌ها، تیاترها، شعبده‌بازی‌ها، آتش‌بازی‌ها، شهرنشینان خوش‌لباس، دختران مشهور خواننده، دختران مغازه‌دار، دیوانه‌خانه، دوئل، تأمین اجتماعی خانواده سربازان، بوی ذغال‌سنگ در هوای شهر و ... امروز دیگر برای ما لطفی ندارد.

در سفر ناصرالدین شاه به لندن، برایم جالب بود که هر جا می‌رفته جمعیت بزرگی برایش هورا می‌کشیدند و حتی در مراسم برایش شاه شاه می‌گفتند. آتش‌بازی ویژه‌ای با شکل شیر و خورشید برای شاه ایران اجرا می‌کنند و وقتی حضرت والا برای مردم شاخه گلی پرت می‌کند، جمعیت برای گرفتن آن، روی هم می‌ریزند.

نگاه شگفت‌زده مسافران فرنگ در این کتاب، برایم دردناک است. اینکه بزرگان مملکت ما می‌رفتند انگلستان و احساس حقارت می‌کردند، می‌تواند جالب توجه باشد ولی به نظر من تلخ است. شاید به این دلیل که فکر می‌کنم هنوز هم این احساس حقارت وجود دارد و مردم ما به خارج از ایران مثل بهشت نگاه می‌کنند. من حتی از اینکه خارجی‌ها را زیادتر تحویل می‌گیریم و برایشان مهمان‌نوازتر می‌شویم، غصه می‌خورم. یک جور دیگرش هم این است که احساس می‌کنم گاهی واژه‌های انگلیسی را به کار می‌بریم که متخصص جلوه کنیم.
          

17

            تا اینجا سه روایت متفاوت از آدمهای مختلف که طی سالهای متفاوت به لندن سفر کرده اند خوانده‌ام. فعلا چیزی که برایم خیلی جالب است تفاوت زاویه دیدشان است. هرچند که یک سری چیزها در هر سه روایت یکسان بود اما در هرکدامشان تاکید روی بعضی از آنها بیشتر بود. یکی از به قاعده بودنِ تمام چیزها در لندن در شگفت است و دیگری از زیبایی زنان و دختران و لباس هایشان به وجد آمده است. تا اینجای کار من هم مانند آنها انگار که از کوره‌دهاتی به یک شهر بی نظیر  و البته با آب و هوای نامساعد سفر کرده‌ باشم، انگشت به دهان مانده‌ام و دارم لذت می‌برم. فعلا باید بیشتر بخوانم و ببینم در ادامه چه می‌شود.
*
امروز روایت ناصرالدین شاه را خواندم. واقعا بامزه بود. خیلی ترغیب شدم که خاطرات خارجی ها از سفرشان به ایران را بخوانم و مقایسه کنم.
*
بالاخره کتاب را تمام کردم. از تکرار بعضی چیزها در تمام  سفرنامه‌ها خسته می‌شدم. دوست داشتم نظرات متنوع تری بخوانم. مخصوصا که همه‌ی شان به زیبایی زیاد زنان انگلیس اشاره می‌کردند و فکر می‌کردم اگر یک زن هم به لندن سفر کرده بود آیا این زنان زیبا اینقدر به چشمش می‌آمدند؟
من اصلا فمینیست نیستم و اصلا این حرف ها را قبول ندارم اما خیلی دوست دارم سفرنامه های زنانه را هم بخوانم و ببینم تفاوت دیدگاه ها و نقطه نظرشان  با همان نوع سفرنامه ی مردانه چگونه است.
فعلا ترجیح میدهم از ایم سفر کوتاهم به لندن  در زمان قاجار لذت ببرم تا بعدا هم بقیه کتاب های این مجموعه را بخوانم هم سفرنامه هایی پیدا کنم که هم تجربه مردانه داشته باشند و هم تجربه زنانه.
اگر شما چنین چیزی سراغ داشتید ممنون میشوم به من هم معرفی کنید.
          

6

            خدا پرسید میخوری یا میبری؟؟ گفتم میخورم
چه میدانستم لذت ها رو میبرند و حسرت ها رو میخورند!-زنده‌یاد حسین پناهی

زنان زیبا، امارت‌های آنچنانی، خیابان‌های نورانی، تئاترهای خفن، مجالس عیش و رقص در لندن چنین است و چنان!!!
حسرت و عقب‌ماندگی‌های دوران قاجار و دیگر هیچ.

گفتار اندر معرفی کتاب
آسمان لندن زیاده می‌بارد، کتابی‌ست متشکل از یازده فصل که در هر فصل سفرنامه‌ی یک شخص که در بین سال‌های ۱۱۷۸ لغایت ۱۲۸۳شمسی قاجار به لندن سفر نموده‌ و از ماجراهای آن یادداشتی نوشته است، با همان سبک نوشتاری آن دوران توسط آقایان «علی‌اکبر شیروانی» و «محمدمهدی پرچکوهی» بازنویسی و نهایتا توسط «نشر اطراف» چاپ و منتشر گردیده است.

لیست فصول(سفرنامه‌ها) به شرح زیر است:
اول: سفر «میرزا صالح» در مهر ۱۱۹۴
دوم: سفر «میرزا فتاح خان» در خرداد ۱۲۱۸
سوم: سفر «حاجی‌پیرزاده» در تیر ۱۲۶۶
چهارم: دوسفر «ناصرالدین شاه» در سال‌های۱۲۵۲ و ۱۲۵۷
پنجم: سفر «رضاقلی میرزا» در خرداد ۱۲۱۶
ششم: سفر «ابوطالب خان» در بهمن ۱۱۷۸
هفتم:سفر «مظفرالدین شاه» در مرداد۱۲۸۲
هشتم: سفر «حاج سیاح» در شهریور ۱۲۸۳
نهم: سفر «اعلیحضرت اقدس همایون» در مرداد ۱۲۶۶
دهم: سفر «ابولحسن‌خان» در آذر ۱۱۸۸
یازدهم: سفر «صحاف‌باشی» در خرداد ۱۲۷۶

نکات مهم و پررنگ نهفته در کتاب
اول، نویسندگان کتاب تمام تلاش خود را خرج حفظ سبک و لحن نوشتار آن دوران نموده‌اند و این سبک قلم برای من گاهی شیرین و خواندنی و گاهی هم ملال‌آور و کسل‌کننده میشد.

دوم، نمی‌دانم چرا هر چند کتابی که می‌خوانم یکبار باید بدین نتیجه برسم که «تاریخ به طرز اجتناب‌ناپذیری تکرار می‌گردد» و در این کتاب متوجه شدم، موضوع فقط به سادگی دیدن ندیده‌ها برای این یازده شخص نیست بلکه مربوط به حسرت‌های آنان است و این حسرت‌ها از آن‌ها به چندنسل پس از آن‌ها که باشیم نیز منتقل گردیده است.

سوم، شخصا اهل سفرنامه خوانی نیستم اما خودم عاشق سفرم و وقتی به سفر می‌روم دوست دارم به جای آنکه تمام وقتم را صرف تماشای ساختمان‌ها، سینما و باغ وحش کنم به دل مردم آن شهر بروم و در کنار آن‌ها به معنی واقعی نفس بکشم و زندگی کنم، چیزی که حتی یکبار در این کتاب ندیدم و نور شهر لندن آن‌قدر برای چشمان این افراد به مانند خورشید بود که کور شده بودند و چیزی جز آن نمی‌دیدند.

چهارم، در بخش‌هایی از کتاب اشاراتی به نکاتی می‌‌شد، برای مثال به اهل کتاب و فرهنگ بودن مردم لندن در آن دوران و این مهر دیگری‌ست بر اینکه برای مردم حق خود را بستانند و به آزادی حقیقی برسند، نخست باید خود را از جهالت برهانند، کاری که در برهه‌ای از تاریخ در ایران داشت به وقوع می‌پیوست اما به یکباره مردم ایران با کتاب بیگانه شدند و نتیجه آن شده که هم‌اکنون ملت همیشه در صحنه‌ی جامعه‌ی عقیم شده‌ی ایران در جهل مطلق فرو رفته‌اند.

کارنامه
نخستین سفرنامه‌ای بود که می‌خواندم و طبق استانداردهای شخصی‌سازی شده‌ی خود برای نمره دادن به کتاب‌ها نمی‌توانم آن‌را با کتابی مورد مقایسه قرار دهم اما در کل آن‌قدر به دلم نچسبید که حتی یک ثانیه به پنج‌ستاره فکر کنم و آن‌قدر هم بد نبود که به یک و دو ستاره فکر کنم، بدین ترتیب بین سه و چهارستاره مردد بودم که با توجه به نقدهایی که بدان وارد دانستم سه ستاره برایش منظور می‌نمایم.

بیست و پنجم مهرماه یک‌هزار و چهارصد
          

0