برآمدن آفتاب زمستانی برآمدن آفتاب زمستانی رضا جولایی 3.1 4 نفر | 2 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 6 خواهم خواند 2 خرید از کتابفروشیها ناشر چشمه شابک 9786220111511 تعداد صفحات 205 تاریخ انتشار _ توضیحات کتاب برآمدن آفتاب زمستانی، نویسنده رضا جولایی. بریدۀ کتابهای مرتبط به برآمدن آفتاب زمستانی سارا سماواتی منفرد برآمدن آفتاب زمستانی رضا جولایی 3.1 2 صفحۀ 79 گردش در چین و شکن های گذشته طعم غریبی دارد، شیرین است و دلتنگ کننده . گاه خودت را تحسین می کنی و گاه ملامت.حالا خاطرات مثل عکس های سیاه وسفید است با ته رنگ قهوه ای یا سبز که تو را با قدرت جادویی به گذشته می کشاند، آن سان که آرزو می کنی لحظه ای بتوانی در آن ایام باشی، حال آن که می دانی زمان هیچگاه به عقب باز نمی گردد و اندوه جانت را در بر می گیرد ... آن نگاه هایی که از گذشته به تو خیره شده اند ... آنهایی که دیگر نیستند ... آن روز سیزده فروردین کنار یونجه زار ... آن میهمانی ... مردی که تاری به دست دارد ... آن یکی که به تو می خندد ...یکی سال هاست مرده و دیگری گیسوی پر چین و شکن و معطرش سپید شده و سومی هیچ از گذشته به یاد نمی آورد و تو هنوز همه ی آن ها را به یاد داری ... 0 14 لیستهای مرتبط به برآمدن آفتاب زمستانی محبوبه آشفته بلک لیست 🙈 3 کتاب این کتابهارو من خوندم و به کسی توصیه نمیکنم که وقتش رو برای خوندنشون بذاره 0 0 Fatima کتاب هایی به قلم نویسندگان ایرانی 66 کتاب همه ژانر<📚> 1 28 جایزه ادبی پرانتز فهرست کتابهای دورهی دوم جایزه «پرانتز» 29 کتاب از بین کتابهای ژانر جنایی، تاریخی و داستانهای کوتاهی که در دو سال ۱۴۰۱ تا ۱۴۰۲ چاپ شدهاند، کتابهای این لیست، مورد بررسی و داوری اعضای آکادمی «پرانتز» در دورهی دوم جایزه، قرار گرفتهاند. 0 2 یادداشتها محبوبترین جدید ترین یه کتاب باز پیر 1403/8/12 این کتاب جزو دسته انتخاب من نیست قرار می گیره. این را بگویم که معمولاً به آثار تالیفی خیلی راحت میگیرم ، اما وقتی یک نویسنده دیگر رمان اولی به حساب نمیآید باید کمی سختگیر بود. صادقانه بگویم، من هیچ کتاب دیگری از نویسنده این رمان را نخواندهام و اولین برخوردم با این نویسنده همین رمان است و این برخورد باعث میشود که برای خواندن دیگر آثارش علاقهای نداشته باشم. شاید اگر این اولین رمانش بود، نظر دیگری داشتم و میگفتم نویسنده در رمان های بعدی داستان را بهتر روایت کند و اصطلاحاً پیشرفت کند، اما وقتی میفهمم رمان اولش نیست، این دلزدگی برایم پیش میآید. کتاب چه به لحاظ روایی چه به لحاظ شخصیتپردازی جذاب نیست. ماجرا روایتی است که بر روی یک رخداد تاریخی این به خودی خود می تواند پیرنگی جذاب باشد. برای اینکه رمانی خواندنی در قالب یک اثر داستانی تألیفی بشود، اثر باید در سطح دیگری پیشرفت بکند. خیلی از داستانها با یک روایت تاریخی شکل میگیرند و جذاب میشوند. نمونههای جهانی زیادی هست که میتوان مثال زد که ماجرا بر یک رخداد تاریخی نوشته یا ساخته شده و در کنار این پیرنگ، شاهد یک داستان بینقص هستیم، اما در اینجا از آن خبری نیست. یعنی هست اما جذاب نیست. شخصیتها فقط اسم هستند و در فرآیند داستان نقشی ندارند. انگار از بیرون داستان توسط نخهای نویسنده کنترل میشوند و فقط هستند تا نویسنده گزارش دلخواه خودش را بدهد." 0 0 سارا سماواتی منفرد 1402/9/25 قطعا استاد رضا جولایی از نویسندگان محبوبم است. جولایی در آخرین اثرش « برآمدن آفتاب زمستانی » همانند بیشتر آثارش تاریخ و افراد واقعی را با داستانش در هم می آمیزد و این بار داستان در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۳ و حواشی اش می گذرد. راوی داستان پسری بنام کامیار است که پدر و مادرش را از دست داده و در خانه پدربزرگش همراه با مادربزرگ و سه دایی اش و دختری که اورا خاله سودابه معرفی می کند زندگی می کند. شخصیت های داستان به خوبی در جای خود معرفی می شوند و آنچه برجسته و نمایان است اینان حتی در اوج قحطی اشغال ایران توسط متفقین غم نان ندارند. غمشان از جنس دیگریست !! غم عشق ، غم آزادی ، غم وطن ... از رویه ظاهری داستان که بگذریم جولایی در خلال داستان از زبان شخصیت ها دیدگاههایی را بیان می کند که منحصر به تاریخ و شخصیت خاصی نیست و امروزه روز یا هر زمان دیگری هم خواننده می تواند با آن هم ذات پنداری کند. در جایی دایی بابک پس از رفتن رضا خان به پدرش می گوید : که شاه رفته و استبداد تمام شده است. شخصیت پدربزرگ پاسخ میدهد: « شاه جوان جای او نشسته و دیری نمیگذرد که پا جای پدرش خواهد گذاشت. این خصوصیت ماست، خصوصیت مملکت ماست. یک مستبد جای مستبدی دیگر. میدانی چرا؟ چون ما مستبدیم. استبداد از دل ما بیرون میآید. ما غشوضعف میرویم برای هر کس که ادای قهرمانها را در بیاورد. مردم نیازمند باورند، هر نوع باوری، هرچه جزمیتر بهتر، و قهرمانها این باور را به آنها میدهند تا به قدرت برسند. » آثار استاد جولایی جدی و عمیق اند و در عین حال جذاب و ماجرا محور او درعین عمیق بودن جذابیت را فدای ادای روشنفکری نمیکند. در این رمان مثل رمان سوءقصد به ذات همایونی ماجراهای عاشقانه ، موازی با ماجراهای سیاسی روایت میشوند. ماجرای عشق روزبه و بابک به سودابه و ماجرای دستگیری بابک و زندانی شدنش و محاکمهی سرپاس مختاری همگی در هم میپیچند و ساختار اصلی داستان را بوجود می آورند. در جایی دیگر از رمان زمانی که ماموران نظمیه بزودی برای دستگیری دایی بابک بخاطر حضورش سمپاتیکش در جمع ۵۳ نفر می آیند شخصیت پدربزرگ می گوید : « هزاربار نگفتم که بفهم در چه مملکتی زندگی میکنی، بلند نفس بکشی گرفتار میشوی؟ چرا سرت را پایین نینداختی درسَت را بخوانی؟ فکرکردهای همین که دانشگاه رفتهای آزادی هر جور که میخواهی فکر کنی و هر چه میخواهی بگویی؟ » به نظرم رضا جولایی نظراتش را بسیار رک در دیالوگها به مخاطبش منتقل می کند. علاوه بر این جولایی در این کتاب از فقدان ، مرگ ، پشیمانی لحظات آخر ، تباه شدن زندگی ها و نیز توامان از زندگی هم می گوید. من در حدی نیستم که بخواهم در مورد نوشته های کسی صحبت کنم این هم نویسنده ای همچون استاد جولایی اما این اثر را که سخت و تکان دهنده بود دوست داشتم و بعنوان کتاب مناسبی برای خواندن پیشنهاد می کنم. 0 18