بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران به روایت دکتر رضا نیازمند

تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران به روایت دکتر رضا نیازمند

تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران به روایت دکتر رضا نیازمند

4.6
7 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

11

خواهم خواند

7

کتاب تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران به روایت دکتر رضا نیازمند، به اهتمام علی اصغر سعیدی.

لیست‌های مرتبط به تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران به روایت دکتر رضا نیازمند

تاریخ ایران مدرنایران بین دو انقلابهم شرقی، هم غربی: تاریخ روشنفکری مدرنیته ایرانی

تاریخ معاصر ایران؛ یک بررسی سیاسی-اقتصادی!

54 کتاب

واقعا ترس برم‌داشته است. همیشه به دنبال یک لیست مطالعه تر و تمیز برای مطالعه تاریخ معاصر ایران بوده ام. در چندماه اخیر درگیر کلنجار رفتن با منابع بودم و در آغاز نیم‌سال دومِ تحصیلی1402، دکتر حجت کاظمی لیستی از منابع مناسب برای آشنایی با تاریخ معاصر ایران، مشخصا عصر پهلوی، را در اختیار دانشجویان قرار دادند و مواجه با آن لیست برای من دلیلی شد که باری دیگر با نظم بیشتری به بررسی منابع مناسب بپردازم. لیست اولیه به شرح زیر است. در ادامه اندکی در مورد این لیست می‌گویم و اینکه چرا اینگونه گزینش منابع کرده ام. قبل از همه‌چیز شایان به ذکر است که این حقیر سراپا تقصیر، خودْ طفیلی تاریخ است و هیچ نداند و نتواند هِر را از بِر تشخیص دهد، لطفا اگر حرفی نکته‌ای بود، منبعی را یادم رفته بود، حتما یادآوری کنید. در ضمن علاوه‌بر کتاب، مصاحبه‌های تاریخی (مخصوصا تاریخ‌های شفاهی که در ادامه از ایشان خواهم گفت)، مستندهای تاریخی، مناظره تاریخی و یه عالمه پادکست خوب هست که حتما باید به این نوع از رسانه‌ها هم توجه کنید. مشخصا پلی لیستِ جوانِ تاریخ معاصر ایرانِ پادکستِ بی‌پلاس بد نیست (بی ایراد نیست، ولی قطعا مفید است)، پادکست رخ ویدئوهای عالی‌ای دارد. پادکست نقال‌باشی به زحمت علی آردم منتشر می‌شد که کم ازش تعریف نشنیده ام. در پادکست دغدغه ایران، در حدود 15قسمت، محمد فاضلی به بررسی سفرنامه مستشارهای خارجی در ایران پرداخته (از اپیزودهای 31تا47) که شنیدن آنها قند و نبات است. از پادکست جوانِ «ماجرای مشروطه» و آقای خادم تعریف‌های زیادی شنیدم. خود را بندِ «کتاب» نکنید؛ اوقات خالی خود را با تاریخ ایران پر کنید، خیر دنیا و عقبا می‌شه براتون :) بذارید اول متن با یک بندِ کاربردی آغاز کنم. صرفا در این ویرایشِ اولیه، بالغ بر40 جلد کتاب آمده است. مشخص است که خوندن دقیق تمام این 40 اثر، حتی برای کسی که تخصصی تاریخ معاصر کار می‌کند هم چنان ممکن نیست (چون این لیست هم تاریخ سیاسی دارد، هم اجتماعی و هم مفصلا اقتصادی و خب احتمالا هر محققی، یکی از این مولفه‌های موضوعی را اتنخاب کند). برای همین چند اثر که به نظر اولویت دارند را اینجا برایتان لیست می‌کنم. 1. «تاریخ ایران مدرن» از آبراهامیان (اگر می‌خواستید اثر مفصل‌تری را بخوانید، به سراغ «ایران بین دو انقلاب» از آبراهامیان بروید. تاریخ ایران مدرن، گویی خلاصه‌ای از دیگر کتاب است.) 2. «هم شرقی هم غربی» از افشین متین (اگر به تاریخ روشنفکری در ایران علاقه‌ دارید، این اثر را حقیقتا از بهترین آثار تالیفی می‌توان نامید.) 3. «مشروطۀ ایرانی» از ماشاالله آجودانی (تعریف از این اثر را زیاد شنیده ام. البته نقدهایی جدی نیز به این اثر شده است، ولی این نقدها از جانب افراد مهمی بوده است که بیش از آنکه اعتبار این کتاب را نابود کند، وجاهت و اهمیت می‌هد به آن) به نظرم این سه عنوان بالا، می‌تواند اولویت یک لیست مطالعه از تاریخ معاصر ایران باشد. دیگه در مورد بقیۀ آثار چیزی نمی‌نویسم. اگر پادکست‌های بالا را شنیدید، سه کتاب بالا را خواندید و مختصصینِ درستِ تاریخ را پیدا کردید، دیگر خودتان می‌توانید اجتهاد کنید و آثار سره از ناسره، معتبر از نامعتبر را با ضریب خطای کم تمیز دهید. در ادامه اندکی می‌خوام از این لیستی که ساخته ام دفاع کنم و زاویه دیدی خاص به تاریخ معاصر ایران را برویش استرس بگذارم. اهمیت تاریخ شفاهی، تاریخ مفاهیم و مهم‌تر از اینها، تاریخ فکری/intellectual history. در مورد تاریخ شفاهی که در لیست زیر تعدادی چند مصاحبه‌های پروژۀ تاریخ شفاهی هاروارد را آورده ام به نشانه (البته بسیاری از اینها، چاپ نشده اند ولی در تلگرام، یوتیوب و اینترنت در دسترس اند). در اهمیت تاریخ شفاهی بسیار می‌توان گفت. دیگر جا ندارم 🫡 در مورد تاریخ مفاهیم نیز، کتاب «تاریخ مفهوم عدالت اجتماعی در دوران مشروطه» از سمیه توحیدلو، یک پژوهش تازه از تنور درآمده است که تعریف‌هایی بسیار ازش شنیده ام. بجز این کتاب، پروژه فکری مرحوم فیرحی و مشخصا دوگانۀ پایایی ایشان، دوگانه قانون در ایران، از نمونه‌های عالی واکاوی مفاهیم در تاریخ معاصر ایران است. (جامعه‌شناسی و تاریخ اشیا هم موضوع بسیار جذاب است و اخیرا نشر اگر، چند پژوهش جذاب در این حوزه، مثل «سرگذشت اجتماعی توالت در ایران» را منتشر کرده است.) برسیم به اصلِ کار؛ تاریخ فکری/intellectual history. خیلی می‌توان از جزئیات تاریخ فکری گفت، از اهمیت کوئنتین اسکینر و مکتب کمبریج، اما تنها یک گلایه کافی است، اینکه هنوز کارهای تاریخ فکری درست در مورد تاریخ معاصر ایران صورت نپذیرفته است (این ادعا از دهان من خیلی بزرگ‌تر است البته). حال شاید بیایید بگویید، این همه کتاب در مورد تاریخ روشنفکری در ایران نوشته شده، پس چیست که می‌گویی تاریخ فکری نداریم؟ در جواب باید بشینیم و ساعت‌ها بحث کنیم، اما همین را بگویم که تاکنون ندیده ام اثری بروی نقطۀ بحرانیِ برهمکنش میان ایده‌ها و واقعیت‌های اجتماعی دست گذاشته باشد و سعی کند این معضل را در تاریخ معاصر ایران، آنگونه که باید مورد مداقه قرار داده باشد. یعنی مشخصا در تلاش باشد که تاثیرات ایده‌ها بر سیر تاریخی ایران را ردگیری کند. بسیاری تحقیق هست که چنین ادعایی داشته باشند، اما هیچ کدام را تابحال نیافته ام که درست و مدون به این موضوع بپردازند (طبیعتا اگر چیزی می‌شناسید بگویید و من را از جهل وارهانید). باز کتاب‌های فیرحی، اندکی در این مسیر گام برداشته اند. کتاب «تاریخ فکری ایران معاصر» به کوشش عباس منوچهری، تلاشی در این مسیر است؛ امیدوارم بتوانم این اثر را آنگونه که باید بخوانم و نقد کنم. اصلا فرض کنید، این را به اطمینان بیشتر می‌گویم، تحقیقا هیچ پژوهشِ جدی‌ای در مورد ورود انگاره‌های اقتصادی مدرن در ایران نشده است، تو بگو یک پژوهش در حدِ درست! باتشکر از همراهی شما :) بازم می‌گم، حرفی بود بگید، قطعا برای همۀ ما مفید خواهد بود.

یادداشت‌های مرتبط به تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران به روایت دکتر رضا نیازمند

            چند سال پیش باید یک دوره‌‌ی آموزشی را برای استخدام در شرکتی که امروز در آن کار می‌کنم می‌گذراندم. پیشنهاد مدیر آن روزهای شرکت گذراندن دوره در "سازمان مدیریت صنعتی" بود. من قبل از آن حتی نام این سازمان را نشنیده بودم. برای این که زودتر دوره را شروع کنم همان روز آدرسش را پیدا کردم و به آنجا رفتم. اولین چیزی که با دیدن سازمان مدیریت صنعتی توجه من را به خود جلب کرد، معماری ساختمان سازمان بود. گویی همه چیز در این ساختمان درست و با حوصله سر جای خود قرار گرفته بود. ساختمانی متواضع و نه چندان بلند در مرکز یک حیاط نسبتا سرسبز. هر کدام از طبقات کلاس‌های متعددی داشت با صندلی و میز‌های کلاسیک دانشگاهی. به غیر از ساختمان، در طول دوره نیز تجربه‌ای فراموش ناشدنی داشتم. در کلاس‌ها همه چیز به موقع، منظم، کاربردی و هماهنگ با نیاز آن زمان صنعت بود. خیلی از افراد شرکت‌کننده نیز مثل من از طرف یک شرکت، اداره یا نهاد تخصصی در آن دوره ثبت‌نام کرده بودند تا با شرکت در این دوره کمک ویژه‌ای به سازمان مطبوع خود کنند. تا قبل از خواندن کتاب "تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران"، من از تاریخچه‌ی تاسیس این سازمان به عنوان یکی از نهادهای باقیمانده از دهه‌ی چهل اطلاعی نداشتم. دهه‌ای که به روایت رضا نیازمند، موسس سازمان مدیریت صنعتی، دوره‌ای درخشان در تاریخ اقتصادی ایران بود که در آن تکنوکراسی یا فن‌سالاری بر نهادهای اقتصادی ایران تسلط داشت. دهه‌ی چهل به روایت بسیاری از آمارها دوره‌ای قابل توجه از نظر رشد اقتصادی، رشد صنعت و کارخانجات داخلی، اشتغال و به طور کلی شکوفایی اقتصادی ایران بوده است. در این دوره نساجی داخلی رونق گرفت و ایران از بسیاری از رقبای خود در صنایع ماشین‌سازی، فلزات، معدن، لوازم خانگی و حتی رفاه عمومی پیش افتاد و از پیشتازان رشد اقتصادی در جهان بود. 
در کتاب تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران، علی‌اصغیر سعیدی، عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، تلاش می‌کند زوایای مختلف این دوره از تاریخ ایران را از خلال گفتگو با یکی از مدیران و صنعت‌گران برجسته‌ی آن دوران، یعنی دکتر رضا نیازمند، روشن کند. این گفتگوها بین سال‌های 1390 تا 1392 انجام شده است که در آن زمان 90 سال داشتند. از دکتر نیازمند به عنوان کارآفرین، صنعت‌گر، مدیر ارشد اجرایی اقتصادی و از بنیانگذاران توسعه صنعتی در ایران یاد می‌شود. او نقش برجسته‌ایی در احداث کارخانجات و صنایع بزرگ کشور همچون تراکتورسازی تبریز، ماشین‌سازی تبریز، ماشین‌سازی اراک، آلومینیوم اراک و صنایع مس سرچشمه داشت. او همچنین در سال‌های بین 1342 تا 1346 معاون وزیر اقتصاد و سرپرست صنایع و معادن کشور بود.
خواندن روایت‌های بی‌واسطه از کنشگری که خود به طور مستقیم در یک دوره‌ی تاریخی حضور داشته است (اصطلاحا تاریخ شفاهی) یکی از روش‌های شناخته شده‌ی پژوهش در تاریخ است که می‌تواند پنجره‌ای نو بر شناخت یک دوره‌ی زمانی بگشاید. در این کتاب نیز روایت‌های رضا نیازمند گوشه‌هایی ثبت نشده از تاریخ توسعه صنعتی ایران را روشن می‌کند و سوالات و موضوعات متعددی را مطرح کند. با این حال همانطور که سعیدی نیز در پیشگفتار کتاب ذکر کرده است قضاوت نهایی در مورد صحت و اعتبار روایت‌های این چنینی بر عهده عالمان و محققان تاریخ است. همواره باید تاریخ شفاهی را، همچون هر روایت دیگری از تاریخ، با شک و تردید خواند و نمی‌توان برای شناخت دقیق‌ تنها به خواندن چنین روایت‌هایی اکتفا کرد. چرا که اساسا تاریخ شفاهی بر پایه‌ی روایت‌های شخصی و یک‌سویه است و گذر زمان نیز اعتبار حافظه‌ی انسانی را کمرنگ می‌کند.
علی‌اصغر سعیدی در پیش‌گفتار خود دهه‌ی چهل را دهه‌ی تسلط فن‌سالاری بر اقتصاد ایران می‌داند که اگر چه بسیار کوتاه بود (1341 تا 1346 شمسی) اما تاثیری شگرف بر ساختار اقتصادی ایران داشت. طبق تعریف کتاب تکنوکرات‌ها افرادی هستند آموزش دیده و ماهر که در مناصب یا شغل‌های خود مشکلات اقتصادی و اجتماعی را تنها با به کارگیری علم و خرد ممکن می‌دانند. در دهه‌ی چهل با دست شستن موقتی شاه از برخی اقدامات اقتدارگرایانه‌ی اقتصادی تکنوکرات‌ها بر اغلب نهادهای اقتصادی ایران تسلط یافتند. به روایت رضا نیازمند در این دوره با کاربرد روش‌های علمی و غیرسیاسی برای حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی به جای روش‌های سنتی، اقتصاد ایران رونق گرفت. با این حال طولی نکشید که شاه از تمرد مداوم تکنوکرات‌ها از دستورات و برخی خواست‌های غیر علمی خود (به تعبیر تکنوکرات‌ها) خسته شد و به این ترتیب آنها به مرور از صحنه‌ سیاسی و اقتصادی کشور کنار گذاشته شدند. 
کتاب از ده بخش تشکیل شده است که دو بخش ابتدایی به زندگی شخصی و پیشینه خانوادگی و تحصیلی رضا نیازمند می‌پردازد. در بخش‌های میانی، نیازمند چگونگی رشد خود از یک دانشجوی جوان تا رسیدن به معاونت وزیر اقتصاد را شرح می‌دهد و کتاب با دور شدن نیازمند از حاکمیت و رفتن او به شرکت‌های خصوصی به آخر می‌رسد. در این فصل‌ها است که روایت‌های جدیدی از صنایع نساجی در ایران، داستان تولید داخلی اتومبیل، شکل‌گیری نهادهای مدرن نظیر سازمان برنامه، سازمان مدیریت صنعتی، سازمان نوسازی و گسترش صنایع، کارخانجات ذوب آهن، فولاد و آلومینم و مس سرچشمه را می‌خوانیم. خواندن این روایت‌ها می‌تواند برای تمام صنعت‌گران و مدیران و علاقمند به تاریخ اقصادی جذاب، مفید و جدید باشد. 
کمتر پیش می‌آید که نیازمند وارد تحلیل شود و روایت‌ها بیشتر حول چگونگی انجام امور مختلف و برطرف کردن مشکلات شکل می‌گیرد. در این میان خوشبختانه کتاب رنگ و بوی نوستالژی و تصویری گزینشی و کاریکاتوری به خود نمی‌گیرد و به چیزی که قرار است روایت کند، یعنی تاریخ صنعتی دهه‌ی چهل، وفادار می‌ماند. هر چند خب هر کسی ممکن است با خواندن و مقایسه‌ی ناخودآگاه وضعیت عمومی و اداره‌ی اقتصادی کشور در دهه‌ی چهل با آشفتگی این روزها حسرت بخورد. با این حال کتاب وارد قضاوت‌ها و تحیل‌های ارزش‌گذارانه نمی‌شود و این را می‌توان از نقاط مثبت کتاب دانست. 
اگر با تاریخ آن دوره از ایران آشنایی نسبی داشته باشید، کتاب می‌تواند برای شما مفیدتر باشد. چرا که روایت‌ها در کتاب بعضا گزینشی است و ممکن است اصطلاحا نخ تسبیح را گم کنید. البته این نقد را می‌توان به مصاحبه‌کننده وارد دانست که می‌توانست نقاط عطف کتاب را به روایتی عمیق‌تر و مفصل‌تر نزدیک کند. شاید در بعضی نقاط خواننده انتظار روایت جزئی‌تر یا حتی موشکافانه‌تری از تاریخ داشته باشد که احتمالا مصاحبه‌کننده مایل نبوده است تا با سوالاتی چالشی‌تر بر روایت نیازمند از تاریخ تاثیر بگذارد. انتظار تدوین بهتر مصاحبه و کتاب شاید انتقاد بهتری باشد. بعضی نقاط تکراری کتاب که کم هم نبود می‌توانست حذف شود و نکات و سوالات دیگری با تدبیر مصاحبه‌کننده جایگزین آن‌ها می‌شد.
          
            نیازمندِ توسعه برای وطن

مرور تاریخ همیشه همراه است با اصلی جدانشدنی مرور اسامی، از شاهان و وزیران گرفته تا مکان‌ها و شهر‌های نابود شده و... .  به همین منوال است که با خواندن تاریخ ایران معاصر به اسم گروهی برمی‌خوریم که نام روشنفکر روی آن‌ها نهاده‌اند. گروهی که در دوران جمود فکری ایرانیان متوجه ترقی غربیان شدند و در صدد جبران عقب ماندگی برآمدند. نام‌ها و تفکراتی در هر دوره متفاوت. زمانی روشنفکران دغدغۀ هویت فراموش شدۀ ملی را داشتند، روزگاری ستیز با تاریخ ملی و در نتیجه جهان وطنی سر لوحۀ تفکرشان قرار گرفت. در رمنس‌ها و حکایات قدیمی هیچ جایی برای شخصیت‌های خاکستری نبود اشخاص یا خیر بودند یا شر اتفاقاتی که در دنیا با وقوع انقلاب روسیه افتاد این تفکر را با رنگ و لعابی جدید وارد دوران تازه‌ای کرد. زیر سایۀ ایدئولوژی برآمده از آن اتفاق، روشنفکران سرزمین ما هم یا اسطوره بودند یا اصلا آدم نبودند حد وسط هم نداشت. هنوز بعد از این همه سال از دوران اوج آن‌ها باز هم در بعضی کافه‌ها و کتاب فروشی‌ها عکس‌های این جماعت شاعر و فیلمساز و داستان نویس و... به در و دیوار آویزان است؛ بدون تحلیل جامعی از کار و زندگی آن‌ها. هنوز خیلی‌ها قبول نکرده‌اند می‌شود با شعر یک شاعر عشق کرد، از فیلم یک فیلم‌ساز لذت برد، در داستان یک داستان‌نویس غرق شد اما همزمان از تفکر آن‌ها متنفر بود. غرض این‌که همان زمان که زیر بلندگوی تبلیغاتی عده‌ای روشنفکراولگو شدند و حاضر شدند تن خودشان را قربانی ایدئولوژی کنند و وطنشان را نفی، عده‌ای با جان و دل در سکوت هر آن‌چه از دانشگاه‌های معتبر دنیا آموخته بودند خرج ایران کردند و قید بهترین زندگی را که می‌توانستند هر جای دنیا داشته باشند زدند. امروز می‌بینیم که افکار و عقاید گروه اول برای مردم کوچه بازار ابتدا خشونت بود و مرگ و ترور و بعد نامشان دست آویزی برای ادا، اطوار روشنفکریِ عده‌ای بدون عمیق شدن در خلق هنری آن‌ها. هنوز نسل‌های گذشته نفس می‌کشند خیلی از آن‌ها هنوز یخچال ارج را یادشان هست، خودکار بیک، پارچۀ نساچی مازندران، محصولات کارخانۀ داروگر، چندین نسل در دانشگاه بوعلی تحصیل کردند که حاصل اعتماد دکتر اکبر اعتماد به این خاک بود. و این بود که این روشنفکران وطن پرست برای ایران و ایرانی به ارمغان آوردند افرادی که با مطالعۀ زندگی آن‌ها جز تلاش بی حد و اندازه و پاکدستی چیزی مشاهده نمی‌شود وقتی که بدانیم فرصت هر سؤاستفاده مالی و زندگی رویایی در هر جای جهان را هم داشتند. همان روزگاری که روشنفکران طرفدار ایدئولوژی نتیجۀ تلاش‌های آن‌ها را توطئه امپریالیسم می‌دانستند در مسکو یعنی مدینۀ فاضلۀ‌شان مردم برای محصولات کفش ملی صف می‌کشیدند وقتی که نایک و آدیداس مد نبود. پیکان ساخت ایران ناسیونال خودروی ملی بود نه ارابۀ مرگ وقتی هیچ کدام از کشورهای منطقه خودروسازی نداشتند. و امروز چه قدر نیاز داریم به مطالعۀ روایت‌های صادقانه، آشنایی با فعالیت‌ها و اشتباهات امثال نیازمندها و تکنوکرات‌هایی که طلایی‌ترین دورۀ اقتصاد ایران معاصر را در دهۀ چهل رقم زدند، رشد اقتصادی دو رقمی همراه با تورم تک رقمی نتیجۀ خون دل خوردن‌هایی بود که دیگر هیچگاه تکرار نشد. و نسل من امروز وارث اخبار بد اقتصادی و تعطیلی کارخانه‌ها و نام‌های بزرگ است که همه نتیجۀ تفکرات همان روشنفکران اسطوره شده است. هر چند توسط کسانی دیگر و با اسمی دیگر، نتیجه همان است که آن‌ها تبلیغ می‌کردند.
پ.ن: دکتر رضا نیازمند در این کتاب خاطرات زندگی کاری خود را شرح می‌دهد از تولد در همدان تا رسیدن به مناصب عالی اقتصادی و چگونگی تاسیس سازمان‌های اقتصادی و همچنین فعالیت‌هایی که به اقتصاد دهۀ چهل مربوط می‌شود می‌پردازد. کتاب در دستۀ کتب تاریخ شفاهی قرار می‌گیرد. رضا نیازمند در سرتاسر کتاب سعی کرده جانب انصاف را در مورد خود و دیگر شخصیت‌های سیاسی رعایت کند. و جاهایی به خود انتقادی هم می‌پردازد. مطالب تکراری در کتاب جاهایی توی ذوق می‌زند ولی آزار دهنده نیست. کتاب خوش خوان و روان است و برعکس نام آن که کتاب تخصصی را به ذهن متبادر می‌کند اصلا مطلب پیچیده‌ای را ندارد. و عوامی مثل من می‌تواند خیلی سریع آن‌را تمام کند