بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

رژ قرمز

رژ قرمز

رژ قرمز

سیامک گلشیری و 1 نفر دیگر
3.4
5 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

3

سیامک گلشیری یکی از نویسندگان پُرکار و شناخته شده ی روزگار ماست. او رمان ها و مجموعه داستان های موفقی را در کارنامه ی خود دارد و یکی از پُرخواننده ترین نویسندگان بیست سالِ اخیر ادبیات ایران بوده است. تازه ترین کتابِ او، رُژِ قرمز، مجموعه ای ا ست از داستان های کوتاهش که از نظرِ درون مایه و اجرا تا حدی به‏هم نزدیک هستند اما فضاهای گاه متفاوتی دارند. کتاب بیست و دو داستانِ کوتاه دارد. در این داستان ها می توان محورهای مهمِ جهانِ سیامک گلشیری را به‏خوبی دید؛ تنهایی آدم های او که معمولاً به دستِ یک اتفاقِ ساده یا مرموز به خطر می افتد و باعث می شود آن ها وجوهی دیگر از درونیاتِ خود را برای خواننده آشکار کنند. زبانِ گلشیری خونسرد، روایی و البته دور از صفت سازی و آرایه پردازی ا ست. زبانی که به داستان گویی و نمایشِ تصویری روایت بیش از هر چیز اهمیت می دهد و برای همین آدم های معمولی او در بافتارِ این زبان بسیار ملموس به‏نظر می آیند. رُژِ قرمز انواعِ روایت هایی را در خود گنجانده که مخاطبِ سیامک گلشیری را درگیر می کند. دیداری اتفاقی، همکلامی با یک راننده ی تاکسی در دلِ شب، زوج های در آستانه ی فروپاشی و... از موتیف های همیشگی این داستان نویس محسوب می شوند. این‏ها داستان هایی‏اند که معمولاً یک اتفاقِ عجیب مسیرشان را تغییر می دهد.

یادداشت‌های مرتبط به رژ قرمز

            قلم سیامک گلشیری را همیشه دوست داشته ام .
برعکس عمویش هوشنگ که قلم خارق العاده اش به آرایه پردازی ، توصیف و روایت های تو در تو و پیچ وا پیچ معروف است ، قلم او سرراست و ساده است . قلمی است که بجای بازی های پر رمز و راز ، به جلو بردن تصویری روایت میپردازد و شاید همین برگ برنده ای است که سیامک را اینچنین موفق کرده .
.
مخاطبین سیامک ، داستان هایش را راحت میخوانند ، راحت میفهمند و راحت زندگی میکنند . داستان هایش مثل زندگیست . جان دارد و جریان . کتاب را که باز میکنی ، همه چیز جان میگیرد و خودت را میبینی که وسط داستان ایستاده ای . هر طرف که سر بگردانی ، سیامک برایت تصویرش کرده . هیچ چیز داستان از زیر دستت در نمی رود . 
همه ی شخصیت هایش واقعی اند . مثل آدم های واقعی حرف میزنند . مثل آدم های واقعی غذا میخورند و مثل آدم ها واقعی زندگی میکنند .
.
رژ قرمز ، مجموعه داستانیست برآمده از دل اجتماع . برآمده از دل زندگی هایی که اطرافمان جریان دارد و شاید حتی خیلی هامان تجربه اش کرده باشیم .
سیامک ، خواسته یا ناخواسته ما را به دل زندگی هایی میبرد که غالبا در حال فروپاشی است . زندگی هایی با فضای سرد و بی روح که تنهایی از در و دیوارشان میبارد . زندگی هایی که با خیانت و بی مهری عجین شده و بعضا آنچنان سست اند که با یک اتفاق زیر و رو میشوند .
اکثر داستان های این مجموعه فضا و لحن مشترکی دارند و حوادثی موتیف وار در آنها اتفاق می افتد که نه تنها خسته کننده نیست ، بلکه آرام آرام بر روح مخاطب مینشیند .
.
بعضی ها به این چنین داستان ها خرده میگیرند ،ولی من اتفاقا از آنها لذت میبرم و تاییدشان میکنم . مگر نه این است که داستان نویس آمده تا بجای گفتن ، نشان دهد؟! خب سیامک هم دارد همین کار را میکند . دارد عمق فاجعه را به ما نشان میدهد.
محال ممکن است ، کسی این مجموعه داستان را بخواند و بازهم علاقه مند چنین زندگی هایی باشد . 
کافی است هرزچندگاهی فنجان قهوه ای بگذارید کنار دستتان و یکی از داستان های رژ قرمز را بخوانید . آنوقت قدر زندگیتان و تک تک لحظات باهم بودن و وفاداری را خواهید دانست .
.