Autobiography of Anthony Trollope

Autobiography of Anthony Trollope

Autobiography of Anthony Trollope

3.4
4 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

6

شابک
9781594623196
تعداد صفحات
336
تاریخ انتشار
_

توضیحات

        It may be well that I should put a short preface to this book. In the summer of 1878 my father told me that he had written a memoir of his own life. He did not speak about it at length, but said that he had written me a letter, not to be opened until after his death, containing instructions for publication. This letter was dated 30th April, 1876. I will give here as much of it as concerns the "I wish you to accept as a gift from me, given you now, the accompanying pages which contain a memoir of my life. My intention is that they shall be published after my death, and be edited by you. But I leave it altogether to your discretion whether to publish or to suppress the work;-and also to your discretion whether any part or what part shall be omitted. But I would not wish that anything should be added to the memoir. If you wish to say any word as from yourself, let it be done in the shape of a preface or introductory chapter." At the end there is a "The publication, if made at all, should be effected as soon as possible after my death." My father died on the 6th of December, 1882...
      

پست‌های مرتبط به Autobiography of Anthony Trollope

یادداشت‌ها

پرده‌ی اول
          پرده‌ی اول:
یک زمانی، در عنفوان نوجوانی شوق ادبیات انگلستان و دیکنزخوانی به سرم افتاده بود. آن وقت‌ها همه‌جا را به دنبال کتابی شبیه به داستان دو شهر، سرود کریسمس و دیوید کاپرفیلد زیر و رو می‌کردم تا این که یکی از آن از خدا باخبرهای کتاب خوانده گفت:
"انگلیسیت خوبه؟"
"بدک نیست!"
" از ترولوپ بخون."
و این اولین مواجهه‌ی من با نویسنده‌ای بود که احتمالا خیلی‌هایمان حتی اسمش را هم نشنیده‌ایم اما اگر نگوییم بیشتر، دست‌کم می‌توان گفت که چیزی کم از دیکنز دوست‌داشتنی ندارد. نمی‌دانم ترولوپ چرا اینقدر مورد کم لطفی ناشران و مترجمان ایرانی است که بعد از این همه سال هنوز هم حتی یکی از داستان‌هایش ترجمه نشده است!

پرده‌ی دوم:
چند هفته‌ی پیش در یکی از همان کتاب‌فروشی‌های محبوبم، همان‌هایی که تا سقف کتاب چیده‌اند، لوازم تحریر نمی‌فروشند و از اداهای این روزهای کتاب‌فروشی‌ها دورند، همان‌ها که متصدیشان یک پیرمرد است که انگار از دل کتاب‌ها بیرون آمده، دنبال یک زندگینامه‌ی درست و حسابی می‌گشتم برای هدیه دادن به کسی که فکر می‌کردم زندگی‌نامه خواندن را دوست دارد.
میان قفسه‌های خاک خورده، یک گوشه‌ی دنج، یک کتاب که قدش هم از دیگران کوتاه‌تر بود انگار سوتی زد و نگاهم را به طرف خودش کشید. خیره‌اش ماندم: "زندگی من، آنتونی ترالاپ"
معلوم بود از همان سال نودونه که چاپ شده همانجا خاک می‌خورد و کسی سراغش نیامده. حق هم داشتند البته. آخر کسی ترولوپ را نمی‌شناسد که بخواهد زندگی‌نامه‌اش را بخواند. این فرزند تنهایی که این همه سال آن گوشه منتظر مانده بود را بغل کردم و بوسیدم و به او قول دادم که پیش آدم کتابخوانی خواهد رفت.

پرده‌ی سوم:
ترجمه‌ی فارسی نشر علمی و فرهنگی را که هدیه دادم اما فکر خواندن زندگینامه‌ی ترولوپ دست از سرم برنداشت. چند روز پیشتر نسخه‌ی انگلیسی را دانلود کردم. بوسیدن نداشت اما دوستش داشتم!

پرده‌ی چهارم: درباره‌ی ترولوپ
آنتونی ترولوپ کارگر پست انگلستان بود. از آن‌هایی نبود که خیلی زود فهمیده باشد استعداد نویسندگی دارد. اولین بار در چهل سالگی قلم به دست گرفت و 67 سال هم بیشتر عمر نکرد با این وجود یکی از بزرگ‎‌ترین نویسندگان جهان است. "بارست شایر" او نخستین سری داستان‌های دنباله‌دار ادبیات انگلستان است. 
پیشنهاد من هم، مثل آن ناجی کتابخوان، این است که اگر انگلیسیتان خوب است، "بارست شایر" را بخوانید.
این کتاب را هم که حتما بخوانید، حتی اگر انگلیستان خوب نیست.
        

3

مهسا

مهسا

1403/8/30

          یادداشتی بر سرگذشت من:

اگر بتوانی میان‌بری بزنی به قرن نوزدهم و بدون آمادگی قبلی بخوانی از این عصر، گویی عمری را در آن گذرانده‌ای، می‌توانم بگویم “سرگذشت من” را خوانده‌ای. 
کتابی که ناداستان است اما در نوعی روایت. ساده بگویم، این خودزندگی‌نامه‌ی آنتونی ترولاپ است، نویسنده‌ای که در عصر طلایی ادبیات یعنی ویکتورین می‌زیست و با وجود تلاش‌ها و نوشتن بی‌وقفه، شاید آن‌طور که خود انتظار داشت به کام‌یابی نرسید.
نام ترولاپ میان بزرگانی چون دیکنز، تکری، الیوت و برونته گم شده بود. داستان‌های او خوانده می‌شد، اما هیچ‌گاه چشم‌انداز معرکه‌ای برای حرفه‌ی ادبی‌اش ندید. او خودزندگی‌نامه‌اش را نوشت در حالی که می‌دانست شاید زیاد خوانده نشود. و مطمئنا روزی را نمی‌دید که دو قرن بعد خواننده‌ای ایرانی درباره‌اش بنویسد. 

ترولاپ کتاب را از شرح دوران سخت کودکی‌اش شروع می‌کند و از خانواده‌اش می‌گوید. لحن او صمیمانه است و جملاتش ساده، و همین خواننده را برای پیش بردن داستان یک نویسنده تشویق می‌کند.
شاید کم‌اهمیت‌ترین موضوع این کتاب، سرگذشت ترولاپ باشد. آن‌چه این کتاب را به اثری خواندنی تبدیل می‌کند، شرح وضعیت نویسندگی در عصر ویکتوریایی‌ست؛ این همان دلیلی‌ست که بابتش کتاب را خریدم. من می‌خواستم لابه‌لای کلمات ترولاپ تصویری از قرن نوزدهم را ببینم، اما او بیش از آن‌چه می‌خواستم به من داد. من دانه‌ای انگور می‌خواستم، و او خوشه‌ای تقدیمم کرد.

ترولاپ از نویسنده بودن در قرن نوزدهم انگلستان می‌نویسد. از همکاری نویسنده با ناشر می‌گوید. از نویسندگان معاصرش یعنی تکری، دیکنز و الیوت می‌نویسد. او درباره‌ی تمام رمان‌هایش مطالب مهم و ارزش‌مندی می‌گوید، اما برای خواننده‌ی ایرانی که هیچ‌یک از رمان‌های این نویسنده را چون ترجمه نشده نخوانده است، تقریبا هیچ فایده‌ای ندارد، جز این‌که از تعصب و سخت‌گیری اخلاقی ترولاپ آگاه می‌شود. از اصرارش برای آن‌که خواننده را به راه درست هدایت کند. 
او در این کتاب شاید فقط یک صفحه از الیوت نوشته باشد، اما کافی بود تا واقعا بفهمم چقدر الیوت از نویسندگان معاصرش جلو بود.

سرگذشت من چیزی‌ست شبیه به گزارش. ترولاپ تمام کتاب‌هایی که نگاشته است را نقد می‌کند و بدون ذره‌ای ناراحتی کتابی که نوشته است را مورد بی‌مهری خود قرار می‌دهد. جالب این است آثار مورد تایید خودش آن‌گونه که می‌خواست خوانده نشد. حال آن‌که کتاب‌های ایراددارش از محبوب‌ترین آثار او شمرده می‌شوند. ترولاپ آن دسته از آثارش که مورد استقبال قرار گرفتند را با سخت‌گیری بیش‌تری نقد می‌کند و هیچ‌جا ندیدم یکی از آن‌ها را جزو به‌ترین داستان‌هایی که نوشته است حساب کند.
خواندن این اثر را بدون داشتن پیشینه‌ی مطالعاتی از عصر ویکتوریایی انگلستان پیشنهاد نمی‌کنم. پیش از خواندن این کتاب بسیار نسبت به ترولاپ کنجکاو بودم، اما حالا خواندن کتاب دیگری از او چندان تفاوت نمی‌کند.
این نتیجه‌ای نبود که ترولاپ از کسی که سرگذشتش را می‌خواند انتظار داشته باشد؛ اما امیدوارم ناراحت نشود و برای من هم دستی تکان دهد.
        

29