فلسفه ذهن: یک راهنمای مقدماتی عمومیفلسفهدربارهی فلسفه و منطق فلسفه ذهن: یک راهنمای مقدماتی ایان ریونزکرافت و 1 نفر دیگر 4.5 2 نفر | 2 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 1 خواندهام 5 خواهم خواند 3 خرید از کتابفروشیها ناشر صراط شابک 9789645633262 تعداد صفحات 356 تاریخ انتشار 1398/3/1 توضیحات کتاب فلسفه ذهن: یک راهنمای مقدماتی، نویسنده ایان ریونزکرافت. لیستهای مرتبط به فلسفه ذهن: یک راهنمای مقدماتی رضا درگاهی فر 1401/11/26 فلسفه ذهن 20 کتاب فلسفه ذهن و فلسفه نفس 5 5 یادداشتها محبوبترین جدید ترین محبوبه طاهری 1400/10/30 حالات ذهنی چیست؟ آیا آنها حالات مغز فیزیکیاند و یا حالات یک روح غیرفیزیکی؟ آگاهی چیست؟ چگونه حالات ذهنی میتوانند درباره چیزهای خارجی از ذهن باشند یا آنها را بازنمایی کنند؟ بنابر یک سنت باستانی، ذهن امری غیر فیزیکی است. این امر دوگانگی در جوهر نام دارد. ذهن از سنخی کاملاً متمایز از بدن است. بدن شیء فیزیکی است که در فضا قرار دارد و از اتمهایی ساخته شده، قد و وزن دارد و میتواند دیده یا لمس شود. حال آنکه ذهن امری غیر فیزیکی ست، در فضا قرار ندارد و از اتمهایی ساخته نشده، نه دارای وزن است نه قد و نمیتوان دید یا لمس کرد. در جهان ۲ نوع جوهر وجود دارد جوهر ذهنی و جوهر فیزیکی. گاهاً ذهن غیر فیزیکی را روح نامیدهاند. اما به دلیل پیوندهای کلمه روح با آموزههای دینی، بهتر است از اصطلاح روح استفاده نشود. گرچه ذهن و بدن کاملاً مجزا هستند ولی در عین حال با یکدیگر تعامل دارند. اطلاعات حسی درباره حالات جهان از مغز به ذهن فرستاده میشود و تصمیمات درباره نحوه واکنش از ذهن به مغز باز میگردد. من روابط میان ذهن و بدن از نوع روابط علی است. اگر یک شیر را دیدیم: اطلاعات حسی منتقل شده از مغز به ذهن، علت پی بردن ذهن به حضور شیر است. تصمیم ذهن به فرار نیز از علت آن است که مغز عضلات مربوطه را فعال سازد. زمانی بسیاری بر این عقیده بودند که تمام حالات ذهنی آگاهانه هستند در تحقیقات اخیر گفته شده که چنین چیزی صحیح نیست به عنوان مثال ما میتوانیم میل یا حتی باوری ناآگاهانه داشته باشیم. این که تمام حالات ذهنی در وجه آگاهانه بودن شریکند پذیرفته نیست. نظریه دیگری وجود دارد که ادعا میکند حالات ذهنی همان حالات فیزیکی مغز هستند. در این نظریه حالات ذهنی را با برخی حالات خاص مغز یکسان میدانند. نویسنده ۶ وجه عمومی از حالات ذهنی را عرضه کرده است برخی حالات ذهنی معلول، حالت جهان خارج هستند. به عنوان نمونه تاثیر علّی دیدن یک فنجان قهوه را میتوان تا مغز پیگیری کرد. از نور منعکس شده از فنجان گرفته تا سلولهای حامل اطلاعات در مغز. برخی حالات ذهنی کنشهایی به بار میآورند. حالتی که تحقیقات علوم عصبی با قوت زیاد آن را تایید میکنند. بعضی حالتهای مغزی علت کنشهایی مثل راه رفتن میشوند. برخی حالت ذهنی علت برخی دیگر از حالات ذهنیاند. مثلاً میدانیم که امروز روز شنبه است علاوه بر این میدانیم که روز شنبه روز پرداخت حقوق است. هردو، حالات ذهنی هستند. برخی حالات ذهنی در مورد اشیای جهان میباشند. آنها بازنمایاننده جهان به صورتی خاص هستند. برخی انواع حالات ذهنی به صورتی نظاممند با انواع خاصی از حالات مغزی همبستگی دارند. برخی حالات ذهنی آگاهانهاند. یعنی دارای حس یا کیفیتی درونی هستند. روانشناسان نیز به مطالعه ذهن میپردازند. آنها درباره انسان و غیر انسان آزمایش کرده و بر اساس این نتایج تجربی نظریههای بسیاری در باب ذهن ارائه میکنند. قاعدتاً فلاسفه ذهن آزمایش نمیکنند. در عوض به مقولاتی میپردازند که گاه مفهومی خوانده میشوند. آنها در جستجوی روشنکردن معنای اصطلاحاتاند. اصطلاحاتی مانند "آگاهی" . آنها به دنبال یافتن خطاهایی منطقی در استدلالهای مربوط به طبیعت ذهناند. آنها سازگاری یا ناسازگاری ادعاهای ما در باب ذهن را بررسی میکنند. فیلسوف بزرگ فرانسوی رنه دکارت ادعاهای مهمی در باب ذهن داشته است. فلاسفه معاصر نیز به صورتی روز افزون بر پایه آزمایشهایی که روانشناسان انجام میدهند به بستهبندی نظریات خود در باب ذهن مشغولاند.در واقع امروزه گاه به دشواری میتوان معین کرد که فلسفه در کجا خاتمه مییابد و روانشناسی از کجا آغاز میشود. 0 2 ابوالفضل شربتی 1400/5/31 پیشتر در مرور کتاب «دوگانهانگاری جوهری» کمی دربارۀ فلسفۀ ذهن نوشتهام. آنچه در ادامه میآید برشی دیگر از مناقشۀ دوگانهانگارهاست. معمولاً افلاطون را نخستین دوگانهانگار میدانند. او در رسالههای فایدون و، تاحدی، جمهوری (تا جایی که خواندهام) نفس را بررسیده و معتقد است انسان بُعدی غیرمادی نیز دارد که با مرگ نابود نمیشود. اما این صورتبندی این مسأله با ارسطو متفاوت میشود. ارسطو، که هم فیلسوف است و هم طبیعتشناسی تجربی، نفسشناسیاش را متفاوت پیریزی میکند. او نهتنها از صورتبندی فلسفی و تفکیک قوا سخن میگوید بلکه در مواردی از دادههایی که از مطالعات تجربیاش از طبیعت به دست آورده استفاده میکند. [افلاطون در رسالۀ فایدون از قولِ سقراطِ در حالِ احتضار میگوید انسان بعد از مرگ نمیمیرد، او جاودانه است و نفس او نامیراست. ارسطو نیز در «کتاب نفس» قوای نفس را تقسیم میکند و حتی پشتوانههایی تجربی نیز ارائه میکند] صورتبندی ارسطو به عالم اسلام و قرون وسطا وارد میشود و صد البته که تغییرات بنیادنی به خود میگیرد. اما قرنها بعد دکارت صورت مسأله را بهکلی به هم ریخت. او ابتدا به همه چیز شک کرد، هیچ چیز برایش قابل اثبات نبود، جز یک چیز: خودش. خودش را بُعد ذهنی (یا نفسانی) نامید و پس از آن بدن را نیز از راه ذهن به اثبات (یا ثبوت) رساند. اکنون او با دو جوهر روبرو است: مادی (بدنی) و غیرمادی (ذهنی). دکارت زمین بازی را تغییر داد، اما نتوانست دشوارهای را که مطرح کرده بود حل کند: ربط این دو جوهر کاملاً جدا چگونه است؟ فیلسوفان پس از او هر یک به سویی کشیده شدند و یکی از دو جوهر را برجسته کردند، اما هیچ کدام نتوانستند این دشواره را حل کنند. با این طرح مسأله و دقت دکارت را پدرِ فلسفۀ مدرن نامیدند. پدریِ او البته از آن روست که تا امروز همه در زمینی که او پی ریخت بازی میکنند. کتاب «فلسفۀ ذهن: یک راهنمای مقدماتی» درسنامهای فلسفی (و نه فلسفی-تاریخی) است از صورتبندی مدرنِ دشوارۀ دکارتی. اما نه با آن ادبیات، بلکه از دیدگاه فلسفۀ ذهن. شکی در بدنمندی و اعمال بدنیمان نداریم، اما اثبات جوهر غیرفیزیکی و ذهنی به دیدۀ فلسفی نیازمند تحلیل است. پس پرسش نخست این میشود که حالات ذهنی ما چیست؟ (بخش اول کتاب) در این بخش پنج دیدگاه کلی بررسی میشود: دوگانهانگاری، رفتارگرایی، اینهمانی، کارکردگرایی، حذفگرایی و پندارگرایی. پیشتر دوگانهانگاریِ جوهری را کمی توضیح دادم، در این قسمت به دوگانهانگاری در ویژگی و ارزیابی شبهپدیدارگرایی نیز میپردازد، حالتهایی که با یک جوهر روبروییم، اما میخواهند حالات ذهنی را نیز به ثبات برسانند. مدعای رفتارگرایی اینست که حالات ذهنی در تمایلها و گرایشها به رفتارها خلاصه میشود، مقصود از رفتار نیز رفتارهای فیزیکی است. اینهمانی، چونان که از نامش پیداست، ذهن را همان مغزِ فیزیکی میداند، بنابراین حالات ذهنی همگی فیزیکیاند. کارکردگرایی حالات ذهنی را ایفاکنندۀ نقشهای علّی خاص و معین میداند. و سرانجام در این بخش حذفگرایی و پندارگرایی مطرحند که هر دو حالات ذهنی را نفی میکنند، با این تفاوت که پندارگرایی وانمود کردن به داشتن حالات ذهنی را مفید میداند. اگر میخواهید بدانید ترمیناتور/آرنولد در سری فیلمهای ترمیناتور چطور با این که یک ربات بیشتر نبود ولی مثل انسان بود بخش دوم را بخوانید. این فصل ایدۀ ذهن به مثابۀ ماشین را مطرح میکند. کامپیوتر ماشینهایی محاسباتیاند. با بیان ساده و البته با مناقشه، کامپیوترها میتوانند جملات را بخوانند، شکلها را بشناسند، ارزشِ صدق را هم تشخیص دهند. این ویژگیها سبب میشود تا به نوعی ویژگیهای دلالتشناسانه هم سوق پیدا کنند (شبیه به منطق صوری). در این تصویر تفکر فرایندِ محاسبه است. مفهوم و نظریۀ رقیبِ «کامپیوتر بهمثابۀ ماشین محاسبه» اتصالگرایی است. شبکههای اتصالی از واحدهایی ساده تشکیل شدهاند که در سه لایۀ ورودی، پنهان و خروجی آرایش یافتهاند. این شبکهها میتوانند کارآموزی شوند، یعنی به آنها یاد داده شود که پاسخهایی درست به ردهای از ورودیها بدهند. باورمندان به این نظریه ذهن را همین شبکههای اتصالی میبینند. بخش سوم ذهن را با اصالت فیزیک بررسی میکند. حالات ذهنی وابسته به حالات فیزیکیاند. اگر حالات فیزیکی ثابت بود میتوان حالات ذهنی را بر آنها مبتنی ساخت. (اصالت فیزیک و ابتناء) میدانیم محتواهای حالات ذهنی حیثیتِ بازنمایی دارند. این بازنماییها چگونهاند؟ برخی آنها را بر مبنای مشابهت توجیه میکنند، برخی آنها را علّی میبینند، دیگرانی غایتشناسانه میبینند، یعنی تحت شرایط عادی متعیّن میشود، دیگری وابستگی نامتقارن را طرح میکند و نظریات دیگر که هر کدام توجه را جلب میکند. فصلِ آخر این بخش دربارۀ علیتهای ذهنی است بخش چهارم به انواع مختلف آگاهی میپردازد. بین خودآگاهی و آگاهی نظارتی تفکیک میکند. خودآگاهی بهمعنای داشتن مفهوم خود و به کار بردن این مفهوم در مورد خویشتن است، درحالیکه نمیتوان تعریف واضحی از مفهوم خود به دست داد. آگاهی نظارتی همانند کامپیوتری است که حداقل بر برخی از فعالیتهای ذهنیاش نظارت و کنترل دارد. اما فصل دوم و آخر این بخش و کتاب به آگاهی پدیداری اختصاص دارد. آگاهی پدیداری اصالت فیزیک را در دو حوزۀ متافیزیکی و معرفتشناسی به چالش میکشد. استدلال اصلی بر آگاهی پدیداری استدلالِ معرفت فرانک جکسون است. صورت سادۀ این استدلال میگوید کیفیت ذهنی ویژگیهای فیزیکی نیستند. دو تقریر از این استدلال معروف، علاوهبر نقدها و پاسخها، ارائه میشود. کتاب یک درسنامۀ بسیار مفید فلسفۀ ذهن برای دانشجویان کارشناسی فلسفه (غرب و اسلامی) است. متنِ کتاب روان و آغشته به مثال و داستان است. در آخر هر فصل خلاصۀ فصلها به همراه منابع بیشتر برای مطالعه و سوالهایی برای بحث است. علاوهبر اینها، نوشتهای مختصر و موجز دربارۀ مقالهنویسی در بخش ضمیمههای کتاب آمده. اصطلاحنامۀ دقیق، مختصر و خوبی دارد. در آخر هم برخی منابع مفید برای مطالعه و البته نگاشتن یک جستار آکادمیک فراهم کرده است. 0 1