معرفی کتاب آشیانه اشراف اثر ایوان سرگی یویچ تورگنیف مترجم لیدا طرزی

آشیانه اشراف

آشیانه اشراف

3.3
15 نفر |
4 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

20

خواهم خواند

18

شابک
9786222087258
تعداد صفحات
216
تاریخ انتشار
1399/3/20

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        این کتاب، روایت گروهی از مردم قرن هجدهم و نوزدهم روسیه است که به «آدم زیادی» معروف بودند. افرادی که هیچ فایده ای برای وضعیت اجتماعی کشور و جامعه نداشتند. «لاورتسکی»، شخصیت اصلی این داستان جوانی تحصیل کرده، خوش فکر و پرشور است که دلبسته  دختری می شود و با او ازدواج می کند. او در سفر به اروپا با حقایقی روبه رو می شود که زندگی اش را تغییر می دهد. این جوان در زندگی اش نمی تواند از تمامی امکانات و ویژگی هایش استفاده کند و با وجود سواد و تحصیلاتش، کار و فعالیت درخور توجهی ندارد... .
      

لیست‌های مرتبط به آشیانه اشراف

یادداشت‌ها

        ناباوری چیزی هست که تجربه میکنم بعد اتمام کتاب!
داستان عاشقانه ای که به سادگی می‌تونست خوش فرجام باشه ...
ناباوری از قدرت یک ایده... ایده گناهکار بودن... اینکه چطور یک مراقب (در هر قالبی) می‌تونه تمام آینده، روح، قلب و مغز یک انسان رو تسخیر کنه؛ درصورتیکه حتی در اون آینده حضور نداره!
دختری که به گناهکار بودنش ایمان داشت اما چه گناهی؟! ایمانی که زندگی خودش و اطرافیانشو به سختی دگرگون کرد...
واقعا داستان غم‌انگیزی بود و چه بیهوده ایمان هایی که زندگی سرشار از زندگی را برای ما سیاه کردند! لیزا یا لاورتسکی تنها کسانی نیستند که اینگونه خوشبختی رو تقدیم هیچ می‌کنند... زندگی پر است از این "پوچ تقدیمی" ها.

ظاهرا پدران و پسران ۴ سال بعد این کتاب نوشته شده و مرتبط با این داستان است. بعد خوندن اون کتاب احتمالا یادداشت رو بروزرسانی کنم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

          چیزی که در هر دو داستان نمایان هست توصیفات دقیقی هست که نویسنده از شخصیت ها و ایده هاشون ارائه میده.
داستان اول بررسی زندگی عاشقانه و عشق و خیامت در طبقه اشراف رو نشون میده و یک داستان عاشقانه معمولی هست اما داستان پدرها و پسرها واقعا اثری قوی در ارائه ایدئولوژی و طرز تفکر نسل جدید را روسیه هست.
در پاستان پدرها و پسرها، بازاروف نماینده نسلی هست که به ارزش ها و ساختارهای سنتی بی اعتقاد است و آن ها را مانع پیشرفت بشریت میداند.
نویسنده بسیار زیبا تضاد دو ایده سنت گرایی و نوگرایی رو به تصویر کشیده و در کنار داستان خوبی که داره در نهایت میشه اینطور نتیجه گرفت که هیچکدام از نسل ها نمیتوانند به تنهایی پاسخگوی نیازها باشند.
نمونه ای از ایده های بازاروف رو مینویسم:
انسان‌ها هیچ‌وقت قادر نخواهند بود که به یک دنیا بهتر برسند. همه چیز به هم ریخته است و ما در این دنیا تنها به خودمان دروغ می‌گوییم.
تمام این سنت‌ها و قواعد قدیمی تنها برای حفظ وضع موجود است، برای اینکه مردم راحت‌تر زندگی کنند و هیچ‌چیز برای تغییرات واقعی باقی نگذارند. ما باید هر چیزی که کهنه و فرسوده است را کنار بگذاریم.
        

18