یادداشت نعیمه خانی

        ناباوری چیزی هست که تجربه میکنم بعد اتمام کتاب!
داستان عاشقانه ای که به سادگی می‌تونست خوش فرجام باشه ...
ناباوری از قدرت یک ایده... ایده گناهکار بودن... اینکه چطور یک مراقب (در هر قالبی) می‌تونه تمام آینده، روح، قلب و مغز یک انسان رو تسخیر کنه؛ درصورتیکه حتی در اون آینده حضور نداره!
دختری که به گناهکار بودنش ایمان داشت اما چه گناهی؟! ایمانی که زندگی خودش و اطرافیانشو به سختی دگرگون کرد...
واقعا داستان غم‌انگیزی بود و چه بیهوده ایمان هایی که زندگی سرشار از زندگی را برای ما سیاه کردند! لیزا یا لاورتسکی تنها کسانی نیستند که اینگونه خوشبختی رو تقدیم هیچ می‌کنند... زندگی پر است از این "پوچ تقدیمی" ها.

ظاهرا پدران و پسران ۴ سال بعد این کتاب نوشته شده و مرتبط با این داستان است. بعد خوندن اون کتاب احتمالا یادداشت رو بروزرسانی کنم.
      
58

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.