بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

دست نیافتنی ها

دست نیافتنی ها

دست نیافتنی ها

3.8
4 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

2

کتاب دست نیافتنی ها، تهیه و تنظیم طاها صفری.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به دست نیافتنی ها

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به دست نیافتنی ها

            به نام خدا
۱
همیشه مرغ همسایه غاز است؟
هر وقت فیلم‌ها یا کتاب‌های بیوگرافیک٫زندگی‌نامه‌ای قهرمانان و مشاهیر غیرایرانی را می‌دیدم، با خودم می‌گفتم آیا نسخه ایرانی‌اش هم به همین قدر می‌تواند جذاب دربیاید؟
گویی نزدیکی فرهنگی یا آشنایی یا هرچیز دیگری، من را با خود موفق ایرانی‌مان بیگانه کرده بود.

۲
سریال روزگار قریب که نمایش دلپذیر زیست و زمانه دکتر محمد قریب، متخصص اطفال بود، این حصار ذهنی تاریخی را در ذهنم شکست. جسارت هجوم به سوژه معاصر که غبار تاریخی رویش ننشسته باشد و به یکی از همین مشاغل معمول اطرافمان مشغول باشد - نه حالا فلسفه یا عرفان و..- و پرداخت هوشمندانه و هنرمندانه‌ای داشته باشد.
پس، ما هم می‌توانیم.

۳
کتاب دست‌نیافتنی‌ها، زندگی‌نامه قهرمان کشتی آزاد ما، علیرضا حیدری است. یک ورزشکار ملی که شخصیت عارف، تاریخی، فلسفی و...ندارد بلکه یک آدم معمولی از کف خیابان، آن هم خیابان‌های پر مشکل، است که رشد می‌کند با همه خلقیات و روحیاتش که شاید در تراز پهلوان‌هایی چون تختی و پوریای ولی نباشد، فاصله‌اش را از اساطیر حفظ کرده و دست‌یافتنی‌تر به نظر می‌رسد و چه چیزی مهم‌تر از این:
دست‌یافتنی نشان‌دادن قهرمان کتاب
چیزی خلاف نام کتاب

۴
کتاب ریتم و ضرباهنگ خیلی خوبی دارد. در زمان انتشارش و حتی الان، از اولین و بهترین نمونه‌های پرداخت قهرمانان ورزشی معاصر بوده و هست. کسی که ما متولدین دهه شصت، رشد و برکشیده‌شدنش را به چشم دیدیم.
ناشر هم، عمر و سرمایه‌اش را وقف نشر کتاب‌های ورزشی، مشخصاً فوتبالی، آن هم نمونه‌های غربی، کرده است که همین تخصص ارزشمند است.

۵
خواندنش را به همه نوجوانان و جوانان توصیه می‌کنم خاصه الان که سریال یاغی روی بورس است؛ ناسلامتی علیرضا حیدری خودش زمانی یاغی بود.
          
            #دارم_کتاب_میخوانم
راستی دوستان این کتاب دست نیافتنی خاطرات علیرضا حیدری خیلی جالبه. دکتر جلیلی معرفی کرده بود. عجیب حال روز مردمان زورآباد(اسلام آباد) و شاید همه زورآباد های کشور را مطرح میکند. همش ذهنم پیش اغتشاشات بنزینی است؛ پیش تصویر آدم هایی از اسلام آباد که در مستند گودرزی دیدم؛ دلم برای پدرهای این محله ها؛ برای بزرگی مادرها؛ برای قوت نان نخورده ها و برای کشتی گیرهای مازندرانی همین چند روز پیش مسابقات کشتی تنگ شد. وسط ده تا کتابی که میخوانم وسط طاقچه بینهایت یافتمتمش. وسط دو مهمانی که ددر پیش دارم فردا و پس فردا و کارهای نشده. وسط دنیای آدم های بی آینده......
اگر تاریخ شفاهی کار کرده باشید میدانید وقتی روایت دسته اول میگیری ادم ها دائم خودشان را سانسور میکنند و تطهیر و تو خود باید با سوال ها گیرشان بیاوری تا جایی کار از دستشان دربرود و از همان جا خط واقعیت ها را بگیری و بروی ولی علیرضا حیدری بر خلاف این میگوید از پدری که نماز و روزه از او ندیده از رنج های.... از کش رفتن از بساتی ها... از رنج ها. این روایت ها سرحالم میاورد. کتاب برای نوجوان ها مخصوصا این روزها که جو کشتی داغ است معرکه است.