یادداشت نصراللهی

                #دارم_کتاب_میخوانم
راستی دوستان این کتاب دست نیافتنی خاطرات علیرضا حیدری خیلی جالبه. دکتر جلیلی معرفی کرده بود. عجیب حال روز مردمان زورآباد(اسلام آباد) و شاید همه زورآباد های کشور را مطرح میکند. همش ذهنم پیش اغتشاشات بنزینی است؛ پیش تصویر آدم هایی از اسلام آباد که در مستند گودرزی دیدم؛ دلم برای پدرهای این محله ها؛ برای بزرگی مادرها؛ برای قوت نان نخورده ها و برای کشتی گیرهای مازندرانی همین چند روز پیش مسابقات کشتی تنگ شد. وسط ده تا کتابی که میخوانم وسط طاقچه بینهایت یافتمتمش. وسط دو مهمانی که ددر پیش دارم فردا و پس فردا و کارهای نشده. وسط دنیای آدم های بی آینده......
اگر تاریخ شفاهی کار کرده باشید میدانید وقتی روایت دسته اول میگیری ادم ها دائم خودشان را سانسور میکنند و تطهیر و تو خود باید با سوال ها گیرشان بیاوری تا جایی کار از دستشان دربرود و از همان جا خط واقعیت ها را بگیری و بروی ولی علیرضا حیدری بر خلاف این میگوید از پدری که نماز و روزه از او ندیده از رنج های.... از کش رفتن از بساتی ها... از رنج ها. این روایت ها سرحالم میاورد. کتاب برای نوجوان ها مخصوصا این روزها که جو کشتی داغ است معرکه است.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.