معرفی کتاب کمال گرایی یا کامل گرایی: خوب بودن کافی نیست من باید عالی و بی نقص باشم اثر علی شمیسا

کمال گرایی یا کامل گرایی: خوب بودن کافی نیست من باید عالی و بی نقص باشم

کمال گرایی یا کامل گرایی: خوب بودن کافی نیست من باید عالی و بی نقص باشم

علی شمیسا و 1 نفر دیگر
2.5
4 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

2

شابک
9789642367634
تعداد صفحات
392
تاریخ انتشار
1398/12/3

توضیحات

        
فرد کامل گرا همیشه می خواهد عالی ترین وبی نقص ترین فرد باشد و حق هر اشتباهی را از خود و دیگران می گیرد .
او ارزش معنوی خود را در موفقیت محض در هر کاری می داند و پر از بایدها و نبایدهای عصبی است. حد انتظارات این فرد از خود و دیگران بسیار بالاست.
فرد کامل گرا روحیه رقابت جویی شدید دارد و همیشه خودش را با دیگران مقایسه می کند.
فرد کامل گرا به بهانه موفقیت، از خودش بیگاری می کشد و در نهایت به سوی عصبیت، وسواس ذهنی و عملی حرکت می کند.
او همیشه فردی ناراضی است و معمولا در حال ناله وشکایت کردن. فرد کامل گرا عصبی است و درباره همه چیز تردید دارد.
در مقابل، کمال گرایی جنبه مثبت رشد و پیشرفت شخصی است. در این کتاب شما با انواع کامل گرایی عصبی است و درباره همه چیز تردید دارد.
در مقابل، کمال گرایی جنبه مثبت رشد و پیشرفت شخصی است.
در این کتاب شما با انواع کامل گرایی عصبی در فرهنگ ایرانی آشنا می شوید.

      

یادداشت‌ها

          کمال گرایی ویژگی‌ای شخصیتی است که شخص تلاش می‌کند بی عیب و نقص کارهایش را پیش ببرد. در کار، تحصیل یا هر امر دیگری، به بیان دیگر باید بهترین باشد. اگر کمی دقت کنیم می‌بینیم این حالت روانی می‌تواند مثبت یا منفی باشد، می‌تواند سازگار یا ناسازگار باشد. فرض کنید دانشجوی تحصیلات تکمیلی که یک سال از تحصیلش را صرفِ نگارش مقالات علمی- پژوهشی کرده است. از خواب و خوراک و ارتباطاتش زده و چندین مقالۀ معتبر در آورده. در قیاس با دیگران، چنین فردی شخصی کمال‌گراست. این وضعیت در عین اینکه جنبۀ مثبت دارد اثرات منفی هم می‌تواند داشته باشد. اعتبارِ علمی‌ای که او پیدا می‌کند حاصل تلاش و ممارستِ او، و سختی‌کشیدن‌هایش است. درحالی‌که در حالاتی می‌تواند به شرایطی منجر شود که شخص ارتباطات و بخشی از لذت‌های زندگی‌اش را از دست دهد.
این‌ها را چرا نوشتم؟ برای اینکه بگویم دقیقاً نمی‌دانم این کتاب چرا آمده یک واژۀ دیگر برداشته و کمال‌گراییِ منفی یا ناسازگار را به آن خورانده. راستش برای «کامل‌گرایی» معادلی نیافتم. از مطالبی هم که در اینترنت پیدا کردم دو معنا به دست آوردم: نخست، معنای پیش‌گفته، یعنی شخص در پی اینست که بهترین، بی‌عیب‌ترین، بی‌نقص‌ترین نتیجه و دستاورد را داشته باشد، دوم، کامل‌گرایی به این معنا که شخص منتظر می‌ماند تا همۀ شرایط مهیا و کامل شوند، سپس اقدام به عمل می‌کند. در این حالت، به احتمال زیاد، شخص به مرحلۀ عمل نخواهد رسید. با این اوصفا این بزرگترین ضعف این کتاب است که آمده اصطلاح‌سازی‌ای کرده و برای خودش قلم‌فرسایی کرده. ضعف بزرگِ دیگر کتاب عنوانِ آنست. وقتی به عنوانِ آن نگاه می‌کنید کمال‌گرایی برایتان برجسته می‌شود، اما دریغ از اینکه به اندازۀ چند صفحه از کمال‌گرایی سخن گفته باشد. تنها در همان صفحات ابتدایی به کمال‌گرایی اشاره شده، آن هم به گونۀ مثبت‌اش، طوری‌که نویسنده معنای اصلیِ کمال‌گرایی را همین دانسته و به سویۀ منفی‌اش مطلقاً هیچ اشاره‌ای نکرده.
بر فرض که این بی‌دقتی‌ها را در پرانتز بگذاریم، اما کتاب بیشتر از اینکه شبیهِ کتاب باشد بیشتر به مجله‌ای زرد شبیه است. یعنی نویسنده آمده مصادیق کمال‌‎گرایی / کامل‌گرایی را لیست کرده. در فصلِ اول یک سری کلیات از کامل‌گرایان (به اصطلاح خودش) آورده، نظیر اینکه آن‌ها شخصیت‌هایی سلطه‌جو هستند، تحت تأثیر ناخودآگاهند، مخالف انتقادند، وسواس مالکیتِ کنترل دارند، سرشار از شک و تردیدند. دلیل؟ فکت؟ شباهت به مجله‌های زرد همینجا معلوم می‌شود. همۀ این عبارات و تعابیر روان‌شناسانه را آورده و دریغ از یک ارجاع یا تحلیل، انگار یکی پول داده و رفته در مطب روان‌شناس بالینی و دارد برایش یک سری حرف بلغور می‌کند. فصل دوم معرکه است. در نظر داشته «انواع» کامل‌گرایی را بیاورد، اما نشسته پیش خودش فکر کرده و هر مصداقی که به ذهنش رسیده پشت سر هم آورده. برای نمونه به موارد روبرو دقت کنید (پشت هر کدام از این کلمان یک «کامل‌گرایی» اضافه کنید و دو سه صفحه مطلب برایش در نظر بگیرید):شناختی، احساسی، رمانتیک و عاشقانه، وضع ظاهر، سلامت، سیاسی، ملی‌گرایی، تغذیه، نظامی، پذیرایی، خرید کردن، خوب بودن، لاف زدن، مهرطلبی، آبرو، جمع‌آوری اشیاء، نظم و انضباط. طبیعتاً در این فصل هم انتظار نداشته باشید به چیزی ارجاع داده شود یا تحلیلی ارائه شود.
فصل سوم تیر خلاص است. چند مقاله است دربارۀ کامل‌گرایی، اما نه از نویسنده، بلکه از کسی دیگر که صرفاً از او در مقدمه قدردانی شده است. اما تنها ارجاعی که در این مقالات داده شده اسمِ نویسنده‌ها آن هم به فارسی است. مثلاً تیتر زده «در همین لحظه، حلقۀ بین کامل‌گرایی و تعلل و تنبلی را قطع کنید»، بعد آمده زیر آن پاورقی زده «بیل ناس». روشن است که نمی‌توان از ارجاع و اصل مقاله و عنوان مقاله و مسائل اینچنینی سخن گفت. بدون اغراق، مصداقی عینی از کتاب‌سازی.

        

1

          دو وجه مشابه اما در مقابل هم. دو کلمه در ظاهر شبیه به هم و هم‌ریشه اما در معنا کاملاً متفاوت. در فرهنگ ایرانی افرادی هستند که برتر بودن و بی‌نقص بودن را جایگزین متفاوت بودن می‌کنند. به دنبال این خواسته، عصبیتی سلسله وار در آنها ایجاد می‌شود که در نهایت به بیماری وسواس ذهنی و رفتاری مبتلا می‌شوند زیرا اینگونه افراد آنقدر به زندگی سخت می‌گیرند که در ذهنشان دایره‌ای از اجبار شکل می‌گیرد. چنین افرادی به جای اینکه به سمت کمال حرکت کنند، به سمت کامل بودن عصبی می‌روند. در آموزه‌های فرهنگی ایرانی، رفتن به سوی بهترینها و خوب‌ترین‌ها به شکل افسانه، داستان، ضرب‌المثل و... چه مستقیم و چه غیر مستقیم آموزش داده می‌شوند. این کتاب آموزشی مخصوص به همین مسئله است. تلنگری برای کسانی که می‌خواهند افکار کامل‌گرایانۀ خود را به کمال‌گرایی تغییر دهند. چرا که متوجه می‌شوند که با کامل‌گرایی انگار منتظر قطاری هستند که هرگز از راه نمی‌رسد. اگر هم از راه برسد روزی است که فرد عمر خود را به باد داده و بسیار دیر شده است.
فرد کامل‌گرا می‌خواهد عالی‌ترین و بی‌نقص‌ترین فرد باشد و بر این باور است که خود یا دیگران حق هیچ اشتباهی ندارند. او ارزش معنوی را در موفقیت محض در هر کار می‌داند نه موفقیت نسبی و ناقص. فرد کامل‌گرا پر از هنجارها و باید و نبایدهای صفر و صد است. روحیۀ رقابت جویی شدیدی دارد و مدام خودش را با دیگران مقایسه می‌کند. متاسفانه این شخص، برای موفقیت، از خود بیگاری می‌کشد درحالی که چشمانش به روی هدف و راه درست بسته است.
در مقابل، کمال‌گرایی حضور دارد. جنبۀ مثبت رشد و پیشرفت شخص. افراد کمال‌گرا بر این باورند که با‌هوش و مستعد‌اند و می‌دانند که افراد دیگر هم از این امتیاز برخوردارند. بنابراین اصراری ندارند که خود را باهوش‌تر و نابغه‌تر از دیگران بدانند یا در این زمینه خودنمایی و یا کسی را تحقیر کنند. آن‌ها با مطالعه و به دست آوردن تجربه‌های علمی، به دانش و معلومات‌شان می‌افزایند و با پشتکار نتیجه‌هایی کاربردی به دست می‌آورند اما افراد کامل گرا باهوش بودن را سلاحی برای حمله به دیگران می‌دانند. فرد کمال‌گرا عقیده دارد که باید هوش خود را در همۀ زمینه‌ها با شاگردی کردن به کمال برساند. همچنین معتقد است که هر فردی با توجه به ظرفیت هوشی خود برای کار یا شغلی خاص مناسب است. او برای زندگی خود برنامه‌ریزی کرده و در راه رسیدن به اهدافش زحمت می‌کشد. گاهاً اجبارهای عصبی در ذهن او اختلالاتی ایجاد می‌کند اما او این موارد تنش‌زا را از برنامۀ خود حذف می‌کند زیرا اهدافش اهمیت دارند و بهترین راه تحقق آنها پیروی یا سازگاری با قوانین طبیعت است. در سمت دیگر یعنی فرد کامل‌گرا در راه رسیدن به هر هدفی حاضر است دیگران را له کند و به راحتی اخلاقیات را زیر پا بگذارد. گاهی چنان بلند‌پروازی می کند که هیچ حد و مرزی برای خود نمی‌بیند، در نتیجه نمی‌تواند تحلیلی واقع‌بینانه از محدودیت‌ها، استعداد‌ها و امکانات خود داشته باشد. چون دچار توهم است، هرگز به خود اجازۀ خطا و اشتباه نمی‌دهد و به فرا قهرمان بودن می‌اندیشد. زندگی دفترچه راهنما ندارد تا ما از قبل با مجهولات آن آشنایی داشته باشیم از همین رو خطا، جزئی از زندگی است اما با این اوصاف، فرد کامل‌گرا در خود پادگانی ایجاد کرده و بر خود و دیگران سختگیری‌ها را لازم می‌داند.
دکتر علی شمیسا در این کتاب تمام ویژگی‌های فرد کامل‌گرا را بررسی کرده که با خواندن آن کمال‌گرایی در اولویت ما قرار می‌گیرد.
        

0