یادداشت محبوبه طاهری

        دو وجه مشابه اما در مقابل هم. دو کلمه در ظاهر شبیه به هم و هم‌ریشه اما در معنا کاملاً متفاوت. در فرهنگ ایرانی افرادی هستند که برتر بودن و بی‌نقص بودن را جایگزین متفاوت بودن می‌کنند. به دنبال این خواسته، عصبیتی سلسله وار در آنها ایجاد می‌شود که در نهایت به بیماری وسواس ذهنی و رفتاری مبتلا می‌شوند زیرا اینگونه افراد آنقدر به زندگی سخت می‌گیرند که در ذهنشان دایره‌ای از اجبار شکل می‌گیرد. چنین افرادی به جای اینکه به سمت کمال حرکت کنند، به سمت کامل بودن عصبی می‌روند. در آموزه‌های فرهنگی ایرانی، رفتن به سوی بهترینها و خوب‌ترین‌ها به شکل افسانه، داستان، ضرب‌المثل و... چه مستقیم و چه غیر مستقیم آموزش داده می‌شوند. این کتاب آموزشی مخصوص به همین مسئله است. تلنگری برای کسانی که می‌خواهند افکار کامل‌گرایانۀ خود را به کمال‌گرایی تغییر دهند. چرا که متوجه می‌شوند که با کامل‌گرایی انگار منتظر قطاری هستند که هرگز از راه نمی‌رسد. اگر هم از راه برسد روزی است که فرد عمر خود را به باد داده و بسیار دیر شده است.
فرد کامل‌گرا می‌خواهد عالی‌ترین و بی‌نقص‌ترین فرد باشد و بر این باور است که خود یا دیگران حق هیچ اشتباهی ندارند. او ارزش معنوی را در موفقیت محض در هر کار می‌داند نه موفقیت نسبی و ناقص. فرد کامل‌گرا پر از هنجارها و باید و نبایدهای صفر و صد است. روحیۀ رقابت جویی شدیدی دارد و مدام خودش را با دیگران مقایسه می‌کند. متاسفانه این شخص، برای موفقیت، از خود بیگاری می‌کشد درحالی که چشمانش به روی هدف و راه درست بسته است.
در مقابل، کمال‌گرایی حضور دارد. جنبۀ مثبت رشد و پیشرفت شخص. افراد کمال‌گرا بر این باورند که با‌هوش و مستعد‌اند و می‌دانند که افراد دیگر هم از این امتیاز برخوردارند. بنابراین اصراری ندارند که خود را باهوش‌تر و نابغه‌تر از دیگران بدانند یا در این زمینه خودنمایی و یا کسی را تحقیر کنند. آن‌ها با مطالعه و به دست آوردن تجربه‌های علمی، به دانش و معلومات‌شان می‌افزایند و با پشتکار نتیجه‌هایی کاربردی به دست می‌آورند اما افراد کامل گرا باهوش بودن را سلاحی برای حمله به دیگران می‌دانند. فرد کمال‌گرا عقیده دارد که باید هوش خود را در همۀ زمینه‌ها با شاگردی کردن به کمال برساند. همچنین معتقد است که هر فردی با توجه به ظرفیت هوشی خود برای کار یا شغلی خاص مناسب است. او برای زندگی خود برنامه‌ریزی کرده و در راه رسیدن به اهدافش زحمت می‌کشد. گاهاً اجبارهای عصبی در ذهن او اختلالاتی ایجاد می‌کند اما او این موارد تنش‌زا را از برنامۀ خود حذف می‌کند زیرا اهدافش اهمیت دارند و بهترین راه تحقق آنها پیروی یا سازگاری با قوانین طبیعت است. در سمت دیگر یعنی فرد کامل‌گرا در راه رسیدن به هر هدفی حاضر است دیگران را له کند و به راحتی اخلاقیات را زیر پا بگذارد. گاهی چنان بلند‌پروازی می کند که هیچ حد و مرزی برای خود نمی‌بیند، در نتیجه نمی‌تواند تحلیلی واقع‌بینانه از محدودیت‌ها، استعداد‌ها و امکانات خود داشته باشد. چون دچار توهم است، هرگز به خود اجازۀ خطا و اشتباه نمی‌دهد و به فرا قهرمان بودن می‌اندیشد. زندگی دفترچه راهنما ندارد تا ما از قبل با مجهولات آن آشنایی داشته باشیم از همین رو خطا، جزئی از زندگی است اما با این اوصاف، فرد کامل‌گرا در خود پادگانی ایجاد کرده و بر خود و دیگران سختگیری‌ها را لازم می‌داند.
دکتر علی شمیسا در این کتاب تمام ویژگی‌های فرد کامل‌گرا را بررسی کرده که با خواندن آن کمال‌گرایی در اولویت ما قرار می‌گیرد.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.