بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

اعتماد

اعتماد

اعتماد

آریل دورفمن و 1 نفر دیگر
4.3
12 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

17

خواهم خواند

19

در این رمان کم نظیر ما با جهانی روبرو می شویم که یکسره در هاله ای از دعاوی راست و دروغ که اثبات هیج کدام برایمان میسر نیست پوشیده شده. هویت آدما از زبان کسانی بیان می سود که ما خودشان را نمی شناسیم و نمی دانیم آیا حتی آنچه دربار? خود می گویند راست است یا نه، از سوی دیگر سرنوشت شخصیت ها به این بسته است که خواه ناخواه آنچه را که می شنوند باور کنند زیرا جز صدایی که از جایی ناشناخته و از دهانی ناشناخته می شنوند هیچ پناهی و راهنما یی در این دنیای آکنده از دشمن ندارند. جدا از این، در این کتاب صدا یا صداهایی هست که خواننده بی آن که خود بخواهد ناچار است آن ها را بشنود و به آن ها اعتماد کند وگرنه قادر به پیش رفتن در داستان نیست.

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

25 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به اعتماد

یادداشت‌های مرتبط به اعتماد

            هیچ چیز قابل اعتماد نیست. اتفاقات داستان در پاریس رخ می‌دهد قبل از وقوع جنگ. اما ما نمی‌دانیم کدام جنگ. زنی از جایی دیگر به پاریس آمده اما نمی‌دانیم از کجا. مردی با او تماس می‌گیرد و نُه ساعت حرف می‌زنند ولی نمی‌دانیم مرد کیست و حتی اسم واقعی‌اش چیست. 
کتاب روایت اتفاقات غیرقابل اعتماد است. نمی‌شود به هیچ چیز اعتماد کرد و حتی بعد از اینکه این نقاط مبهم داستان که به آنها اشاره کردم، روشن می‌شوند باز هم راست و دروغ‌هایی می‌شنویم که نمی‌دانیم به کدام می‌شود اعتماد کرد و به کدام نه. حتی نمی‌دانیمروای داستان کیست و تا آخر داستان هم قرار نیست بدانیم. هویت آدم‌ها از زبان کسی بیان می‌شوند که خودش را نمی‌شناسیم و از این دست چیزهای مبهم غیرقابل اعتماد توی داستان زیاد است. اما راه چاره‌ای نیست. شما باید اعتماد کنید تا بتوانید با داستان جلو بروید و اگر نه قادر به پیش رفتن نیستید. 
کتاب روایت بسیار جذاب و پرکششی دارد. هیچ لحظه‌ای نیست که خسته‌تان کند و مدام شما را همراه خود می‌کند و به شما امید می‌دهد که قرار است به جایی برسید ولی هیچ وقت نمی‌رسید. شما آخرش در ابهام وگنگی و بی اعتمادی محض باقی می‌مانید. 
شخصیت‌های کتاب چندین پردازش مختلف دارند و ما هرگز نمی‌فهمیم که کدامش واقعی است. البته این برای شخصیت‌هایی است که می‌شناسیم‌شان و دیگر شخصیت‌ها که شناخته نمی‌شوند ذره‌ای پردازش ندارند و این خصوصیت کتاب است که آن را جذاب می‌کند.
پردازش به صحنه و توصیفات مکان و اتفاقات به اندازه است و حتی گاهی به ابهام بیشتر داستان کمک می‌کند و در خدمت داستان است. 
دیالوگ‌ها هر چند زیادند اما آنقدر قوی هستند که نقطه قوت داستان به شمار می‌آیند. در جای لازم کوتاه و بلند می‌شوند و هر باید قطع می‌شوند. 
تمام جزئیات کتاب(نه صرفا داستان) در خدمت غایتی است که نویسنده قصد داشته و به خوبی تمام آن را می‌رسانند. مثلا جلد کتاب اجزای کلمه اعتماد را تکه تکه نوشته(ا ع ت م ا د) و نشان می‌دهد حتی به عنوانش هم نمی‌شود اعتماد کرد. در یکی از بخش‌های کتاب که راوی ناشناس داستان شک را در دل ما می‌اندازد فونت کتاب عوض می‌شود. و از این دست جزئیات زیاد است.
هر چند محتوای کتاب را قبول نداشته باشم و با بخش‌هایی که ظاهرا اروتیک است(نمی‌دانم تعریف دقیقش چیست و به تبع نمی‌دانم اینجا صدق پیدا می‌کند یا نه) مشکل داشته باشم ولی نمی‌توانستم توانایی دورفمن را ندیده بگیرم و به خاطر اشکالات ساختاری که در نظر او اشکال نیست از نمره کتاب کم کنم.