بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

ما و جهان اساطیری: گفت و گوی هوشنگ گلشیری با مهرداد بهار

ما و جهان اساطیری: گفت و گوی هوشنگ گلشیری با مهرداد بهار

ما و جهان اساطیری: گفت و گوی هوشنگ گلشیری با مهرداد بهار

2.8
4 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

7

کتاب ما و جهان اساطیری: گفت و گوی هوشنگ گلشیری با مهرداد بهار، به اهتمام هوشنگ گلشیری.

یادداشت‌های مرتبط به ما و جهان اساطیری: گفت و گوی هوشنگ گلشیری با مهرداد بهار

            این کتاب متن پیاده شده سلسله مصاحبه های هوشنگ گلشیری با مهرداد بهار است که همین مسأله آن را روان و خواندنی کرده است. گفتگوها جذاب است و کتاب زود تمام می شود. دانش مهرداد بهار واقعا ستودنی است و مباحث مطروحه، به خصوص درباره تاریخ، می تواند در موضوعات مختلف راهگشا باشد. از طرف دیگر، توجهات گلشیری به ساختار روایت های اسطوره ای و از آن مهمتر بصیرت هایی که در اثر تجربه نوشتن متون خلاقه به دست آورده، ابعادی به مباحث می دهد که امکان برطرف کردن برخی ابهام ها راجع به اسطوره، حماسه و تاریخ ایران را خواهد داد. 
اما از طرف دیگر، از دیدگاه تحلیلی، نگاه هر دو به مسائل کلان فرهنگی، سطحی و معمولا طبق مشهورات نادقیق دوره خودشان است. نه درکی که از طبقات اجتماعی و ساختارهای اقتصادی دارند درست است و نه ارتباط بین فرهنگ را با دیگر حوزه های تمدنی درست فهمیده اند. مفاهیم بنیادین دنیای جدید (مثل علم و عقل گرایی و ...) و حتی مفاهیم مهم دنیای کهن (مانند فره ایزدی و ...) را اشتباه می فهمند و تعریف دقیقی از آن، نزد خودشان ندارند؛ چه رسد به این که بخواهند بر سر تعریف دقیقی به اشتراک برسند. کسی که با دیدگاه های آن ها آشنا نباشد یا حداقل با اصطلاحاتی که این ها به کار می برند سر و کار نداشته باشد، از این کتاب استفاده خاصی نخواهد برد و شاید بشود گفت که ذهنش مغشوش هم خواهد شد. هر دو در هر حوزه ای تحت تأثیر تفکری هستند که با تفکر حاکم بر حوزه قبلی، سازگاری ندارد، و الی آخر. 
البته این مشکل اکثر ماست و پدیده ای شایع در ایران امروز محسوب می‌شود. منتها کسی که ادعای فهم علمی تاریخ و اسطوره را دارد، نباید با چنین ذهنیت آشفته ای به سراغ متون برود. آشفتگی آن قدر زیاد است که در انتهای کتاب، اعتماد ما را به گزاره های علمی مهرداد بهار هم از بین می برد و درمورد همه مطالب کتاب به شک می اندازد. نمی توان در هر حوزه یک بینش را به دلخواه انتخاب کرد و آن را پی گرفت و به ارتباط حوزه ها با هم کاری نداشت. این نوع انباشتن سواد، نشانه فهم عمیق تر و بیان دقیق تر نیست. از این نظر، شاید خواندن این کتاب، بیشتر عبرت آموز باشد تا آموزنده.
          
            به نام او

چند وقتی می‌شود به مطالعه در زمینه اسطوره خصوصا اساطیر ایرانی علاقمند شده‌ام و در این مدت چند کتابی در این زمینه خواندم. و باید بگویم مهرداد بهار اعجوبه‌ای ست در این زمینه، فرزند خلافِ همان پدر است*.کتاب ما و جهان اساطیری که آمد با توجه به مصاحبه کننده هوشنگ گلشیری و مصاحبه شونده کنجکاو شدم که کتاب را بگیرم، واقعا کتاب خوبی بود اما باید عرض کنم که برای استفاده بهتر از این کتاب مقدماتی لازم است، خود من هم این کتاب را کامل نخواندم و از بعضی از بخشها گذشتم تا پس از مطالعه بیشتر در زمینه اساطیر ایران به سراغش بروم ولی تا جایی که خواندم اثر درخور و مهمی بود

به قول عزیزی در این کتاب گلشیری آداب مصاحبت با بزرگان را به ما می‌آموزد

در ادامه بخشی از کتاب را که مربوط به معضل امروز جامعه ما و گویا معضل دیروزها و احتمالا فرداهای ما هم هست را با هم میخوانیم، فقط توجه داشته باشید این سخنان را کسی می‌گوید که یکی از دانشمندان در زمینه تاریخ و تمدن پیش از اسلام است.

《بهار: یک فرهنگ قلابی تبلیغ می‌شد در زمان رضاشاه که ما اروپایی و از نژاد آریایی هستیم. ما با این ترک و عرب و هندی و اینها که داخل آدم نیستند مربوط نیستیم و ما قوم برتریم و ...

گلشیری: احسنت!

بهار: اینها همان زمان خیلی واکنشهای بدی در زندگی من به جا گذاشت. گرچه خیلی غرورآمیز بود که ما نژاد برتر...

گلشیری: خالص‌

بهار: متعالی و خالص هستیم. ضمن اینکه متعالی بود، ولی خیلی ادعای تهی‌ای به نظر می‌رسید که البته هرچه من بزرگتر می‌شدم و سن من بیشتر می‌شد شناخت این تهی بودن را بهتر لمس می‌کردم. وقتی بچه بودیم تابعش بودیم و بعد به مرور مسخره شد برای ما. و دوم این مسئله که هنوز هم تو ایران گمان می‌کنند و تبلیغ می‌کنند که ما قوم آریایی هستیم و تمدن ما آریایی‌ست.

گلشیری: یا از نظرهای دیگر برتر هستیم.

بهار: واقعاً نوعی برتری قومی احساس می‌کنند. ما را با اروپا نزدیک می‌دانند. به گمان من در مدعیان روشنفکری این ادعا بیشتر است که به هندواروپایی‌ها نزدیک‌تریم. در واقع همان دنباله نظر دوره رضا خانی‌ست که صورت بسیار متجددانه‌تری هم یافته. من واقعاً هیچ‌وقت نتوانستم این را بپذیرم. ولی خواستم بتوانم این را منطقی و علمی رد کنم.》

*: البته خود ملک الشعرا گویا از اینکه فرزندانش استعداد شاعری ندارند ناراحت بوده، خود مهرداد در خاطراتش می‌گوید حتی به همین علت یکبار کتک هم خورده است. :)