یادداشت محمدقائم خانی

                این کتاب متن پیاده شده سلسله مصاحبه های هوشنگ گلشیری با مهرداد بهار است که همین مسأله آن را روان و خواندنی کرده است. گفتگوها جذاب است و کتاب زود تمام می شود. دانش مهرداد بهار واقعا ستودنی است و مباحث مطروحه، به خصوص درباره تاریخ، می تواند در موضوعات مختلف راهگشا باشد. از طرف دیگر، توجهات گلشیری به ساختار روایت های اسطوره ای و از آن مهمتر بصیرت هایی که در اثر تجربه نوشتن متون خلاقه به دست آورده، ابعادی به مباحث می دهد که امکان برطرف کردن برخی ابهام ها راجع به اسطوره، حماسه و تاریخ ایران را خواهد داد. 
اما از طرف دیگر، از دیدگاه تحلیلی، نگاه هر دو به مسائل کلان فرهنگی، سطحی و معمولا طبق مشهورات نادقیق دوره خودشان است. نه درکی که از طبقات اجتماعی و ساختارهای اقتصادی دارند درست است و نه ارتباط بین فرهنگ را با دیگر حوزه های تمدنی درست فهمیده اند. مفاهیم بنیادین دنیای جدید (مثل علم و عقل گرایی و ...) و حتی مفاهیم مهم دنیای کهن (مانند فره ایزدی و ...) را اشتباه می فهمند و تعریف دقیقی از آن، نزد خودشان ندارند؛ چه رسد به این که بخواهند بر سر تعریف دقیقی به اشتراک برسند. کسی که با دیدگاه های آن ها آشنا نباشد یا حداقل با اصطلاحاتی که این ها به کار می برند سر و کار نداشته باشد، از این کتاب استفاده خاصی نخواهد برد و شاید بشود گفت که ذهنش مغشوش هم خواهد شد. هر دو در هر حوزه ای تحت تأثیر تفکری هستند که با تفکر حاکم بر حوزه قبلی، سازگاری ندارد، و الی آخر. 
البته این مشکل اکثر ماست و پدیده ای شایع در ایران امروز محسوب می‌شود. منتها کسی که ادعای فهم علمی تاریخ و اسطوره را دارد، نباید با چنین ذهنیت آشفته ای به سراغ متون برود. آشفتگی آن قدر زیاد است که در انتهای کتاب، اعتماد ما را به گزاره های علمی مهرداد بهار هم از بین می برد و درمورد همه مطالب کتاب به شک می اندازد. نمی توان در هر حوزه یک بینش را به دلخواه انتخاب کرد و آن را پی گرفت و به ارتباط حوزه ها با هم کاری نداشت. این نوع انباشتن سواد، نشانه فهم عمیق تر و بیان دقیق تر نیست. از این نظر، شاید خواندن این کتاب، بیشتر عبرت آموز باشد تا آموزنده.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.