دایی وانیا
دایی وانیا (1899). پروفسور سربریاکوف، دانشمندی میان مایه و متظاهر، سال هاست که با جان کندن دخترش سونیا و برادرانش ایوان که اداره ملکی را که از زن مرحومش به میراث برده به عهده دارند، زندگی بی دغدغه ای را می گذراند. سربریاکوف حالا با یلنا، دختر جوانی که مجذوب شهرت او شده، ازدواج کرده است. بی قراری یلنا و خودخواهی سربریاکوف کار اداره ملک را مختل می کند و این اوضاع متشنج وقتی به اوج خود می رسد که سربریاکوف اعلام می کند می خواهد ملکش را بفروشد و در شهر زندگی کند.
لیستهای مرتبط به دایی وانیا
یادداشتهای مرتبط به دایی وانیا