بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

آشنایی با هنر پرمایه نوشتن براساس مفاهیم و اصول تفکر انتقادی

آشنایی با هنر پرمایه نوشتن براساس مفاهیم و اصول تفکر انتقادی

آشنایی با هنر پرمایه نوشتن براساس مفاهیم و اصول تفکر انتقادی

لیندا الدر و 2 نفر دیگر
3.0
3 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

6

ما در حین نوشتن تجربه ها، اندیشه ها و معناهایی را که در ذهن داریم به کلام مکتوب ترجمه می کنیم. این کار آمیزه ای است از تحلیلگری و سنجشگری و خلاقیت. اما متأسفانه کسانی که در چنین «ترجمه»ای مهارت داشته باشند اندک شمارند. اندک شمارند کسانی که بتوانند واژه ها را طوری برگزینند و کنار هم بچینند که دقیقاً همان معنای موردنظرشان را به خواننده منتقل کند.در کار نوشتنْ هدفِ نویسنده امری است تعیین کننده؛ و طبعاً مهارت هایی هم که هرکس برای نوشتن لازم دارد تابع منظوری است که از نوشتن دارد. بااین همه برخی مهارت های پایه ای هست که همه ی ما باید آن ها را بلد باشیم تا بتوانیم درمورد اندیشه های مهم، عمیق و ارزشمند چیزی بنویسم که ارزش خواندن داشته باشد. ما در این کتاب چنین هنری را «پرمایه نوشتن» نام نهاده ایم؛ یعنی در وهله ی اول انتخاب (یا ابداعِ) موضوعی که به نوشتن بیرزد، و سپس تعمق برای رسیدن به حرفی ارزشمند درمورد آن، و درنهایت «ترجمه»ی همه ی این ها به کلام مکتوب.

لیست‌های مرتبط به آشنایی با هنر پرمایه نوشتن براساس مفاهیم و اصول تفکر انتقادی

یادداشت‌های مرتبط به آشنایی با هنر پرمایه نوشتن براساس مفاهیم و اصول تفکر انتقادی

            رفیقی گفت این کتاب برای نوشتن پایان‌نامه یاری‌اش کرده. ورقی‌اش زدم که هم شاید در کارِ پایان‌نامه کمکی کند و هم در کارِ تدریسِ نگارش الهام‌بخش باشد.
این سنخ کتاب‌های تفکر انتقادی محتواهای ساده و سرراستی دارند. یکی-دو جا را نشانه می‌گیرند و یکی-دو حرف کلیدی دارند و هدفشان اساساً همین است؛ ترغیب به سادگی، روشنی و کوتاه‌نویسی.
می‌گوید نویسنده باید برای اثبات حرفش و پیش‌برد نوشته‌اش مثال‌هایی بیاورد که از دل زندگی‌اش درآمده باشد و بتواند با زندگی خواننده پیوندی برقرار کند، ایضاً تشبیه‌ها و قیاس‌ها را هم نباید از یاد برد؛ این‌ها ایده‌ها را روشن می‌کنند و در ذهن خواننده جامی‌اندازند.
می‌گوید «نقل به معنی» پایه‌ی پرمایه نوشتن است.  تمرین‌هایی هم گذاشته که آدم را در این فن راه بیندازد.
همه‌ی این‌ها خوب و آموزنده است؛ تلنگرِ به‌جایی است برای محققان و دانشجویان و معلمان. اما تا کجا می‌شود این کتاب‌های تفکر انتقادی را جدی گرفت؟
جایی می‌گوید: برای خوب اندیشیدن، دست‌کم اندیشه‌هایتان باید واضح باشد. تفکر مغشوش و مبهم هرگز منجر به فهم یا دانش نمی‌شود (ص۳۰).
این کتاب‌ها را برای همین می‌نویسند؛ برای انذار از ابهام و اغتشاش، برای ترغیب به ایضاح و اختصار، برای گریز از انشانویسی، برای پرهیز از قلم را روی کاغذ گذاشتن و بی‌طرح و نقشه‌‌ پیش رفتن، برای کنار گذاشتنِ نوشتن با منطق تداعی آزاد و هر چه پیش آید خوش آید.
اما این چیزها آن قدر هم که اینان می‌گویند گمراه‌کننده نیست. تفکر مغشوش و مبهم شاید منجر به دانش رسمیِ دانشگاهی نشود، اما منجر به فهم می‌شود؛ دایره‌ی فهم را نمی‌شود انقدر تنگ گرفت. تفکرِ متناقضِ شاعرانه هم  روشنی‌بخش است، از دلِ متن مبهم و روده‌درازانه هم معرفتی زاده می‌شود. تفکر فقط آن نیست که بشود مختصرش کرد و در نمودار جایش داد. تفکر می‌تواند کاری شاعرانه و خیال‌انگیز باشد، می‌تواند هم کاری منضبط و مهندسی باشد. مشکل این کتاب این است که دسته‌ی اول را از اساس انکار می‌کند.