بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

بیشعوری تا کی؟

بیشعوری تا کی؟

بیشعوری تا کی؟

خاویر کرمنت و 1 نفر دیگر
3.8
12 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

25

خواهم خواند

9

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

دوستان بی­شعور به خود حق می­دهند که همه غصه­ها و ناراحتی­هایشان را برای شما تعریف کنند و انتظار دارند همیشه با دقت و دلسوزی به حرف­هایشان گوش دهید. مشکلشان هرچه باشد، انتظار دارند همیشه طرفدار آن­ها باشید و به آن­ها اطمینان دهید حق کاملا با آن­هاست؛ اما شما نباید از مشکلات خود هیچ­حرفی بزنید. شما باید از تمام دشمنان دوستان بی­شعورتان متنفر باشید. اگر با کسانی که از آن­ها متنفرند یا کنار گذاشته شده­اند دوستی کنید، شما را به باد انتقاد خواهند گرفت. باید تشویق، مهربانی، حمایت و شفقت بی­پایان را به سمت آن­ها سرازیر کنید. اگر این­گونه نباشید و محبت فراوان خود را نثارشان نکنید، دوستی شما چنگی به دلشان نخواهد زد. زندگی با دوستان بی­شعور به همین موارد ختم نمی­شود. این بی­شعورها می­گویند نباید از آن­ها به خاطر چیزی انتقاد کنید. هربحثی در مورد اشتباهات آن­ها به اعتماد به نفسشلت لطمه می­زند؛ لذا باید از آن­ها چشم­پوشی کنید. تلخ­تر از داشتن دوست بی­شعور، داشتن یک همسر بی­شعور است. در این دنیا، هیچ­چیزی تکان دهنده­تر از آن نیست که یک روز از خواب بیدار شوی و ببینی که با یک بی­شعور ازدواج کرده­ای. بعضی­ها از همان لحظه­ای که پای سفره عقد می­نشینند، به این حقیقت تلخ پی می­برند؛ اما برخی تا سال­ها پس از ازدواج، متوجه این موضوع نمی­شوند.

یادداشت‌های مرتبط به بیشعوری تا کی؟

            دکتر خاویر کرمنت، کتابی تحت عنوان "بیشعوری"، با هدف راهنمایی عملی شناخت و درمان خطرناک ترین بیماری تاریخ بشر به چاپ رسانده است. چه کسی بیشعور است؟ و چرا یک نفر می خواهد که بیشعور باشد؟ موضوعی است که دکتر کرمنت در پی یافتن پاسخی برای آن اقدام به نوشتن این کتاب کرده است. هم چنین، در پی بررسی و تحلیل انواع بیشعوری برآمده است. او این مسئله را مورد تحقیق قرار داده است که وقتی جامعه بیشعور می شود،  زندگی با بیشعورها چگونه است و راه نجات آن جامعه چیست؟
بیشعوری از منظر خاویر کرمنت، همیشه وجود داشته و اکنون بیش از هر زمانی شیوع پیدا کرده است. او در کتاب خود بیان میکند که اپیدمولوژی بیشعوری نشان می دهد افراد بسیاری در معرض ابتلا به این بیماری هستند. افراد و گروه هایی که در معرض ابتلای شدید به بیشعوری هستند کسانی اند که عمدتا دارای مشاغل بدون احتیاج به استعداد خاص هستند. بطور مثال کارمندان، واعظان اخلاقی، مددکاران اجتماعی و تمامی کسانی که به قیمت سر بریدن دیگران می‌خواهند جهان را نجات دهند، شامل این افراد می‌شوند.
طبق نظر خاویر کرمنت، بیشعوری نوعی بیماری است که قوه ی تشخیص و نظام ارزش گذاری مبتلایان را آلوده میکند. به همین دلیل، این بیماری باعث می شود که افراد مبتلا هر کار را بدون شایستگی در انجام آن و بدون ذره ای شرم و احساس گناه یا پشیمانی انجام دهند. بطور کلی،  بیشعور از نگاه خاویر کرمنت، به کسی گفته می‌شود که کارهای اشتباهی را به روش‌های اشتباهی و با دلایل اشتباه انجام می‌دهند. هم چنین رفتار وقیح و نفرت انگیزی را به صورت کاملا ارادی و عمدی از خود بروز می دهند. این افراد از ایجاد اختلال در کارها و آزاری که به دیگران می رسانند، خوشحال می‌شوند.
کرمنت اصلی ترین و مهم ترین مرحله ی درمان بیشعوری را، پذیرش بیشعوری خود در هر فرد دانسته است. درمان گروهی، فردی و شوک درمانی نیز می تواند به کار رود. او معتقد است که  جوامع باید راهی برای جلوگیری از آن در نظر بگیرند.
با این حال، به نظر می‌رسد که کتاب بیشعوری، بیش از آن که حرف مهم و جدیدی داشته باشد، تنها در چرخه ی سودآوری قرار گرفته و به شهرت رسیده است تا سود خود را کسب کند. مخاطبان آن نیز نمی‌توانند افراد عالم و با دانش بسیار باشند زیرا او یک مسئله ی بدیهی را دوباره به زبانی دیگر نوشته است.

          
            این کتاب دربارۀ بیشعور‌هاست اما برای بیشعور‌ها نیست. برعکس، کتاب اول خاویر کرمنت "بیشعوری بس است" بوده. کتابی برای بیشعورها. به دلیل استقبال زیاد، کرمنت کتاب دوم را هم نوشت: بیشعورهای ابدی. هیچ‌کس واقعاً دوست ندارد بی‌شعور باشد. نویسنده بر این باور بوده که در درون هر آدمِ بیشعور، انسانِ شرافتمندی است که منتظر رهایی و شکوفا شدن است. البته اشتباه می کرد. در درونِ بیشعورهای تمام‌عیار چیزی جز یک مشت آشغال نیست. او بر این باور بود که بیشعوری ذاتی نیست؛ فقط آنهایی که فرصت تبدیل شدن به انسان نجیب را نداشته‌اند بیشعور شده‌اند.
فصل اول کتاب راجع‌به بیشعورِ مطلق است. تا زمانی که روحیۀ حقه‌بازی بیشعورهای مطلق را نشناسیم نمی‌توانیم نحوۀ رفتار مـؤثر با آنها را بیاموزیم. در عمق وجودِ هر بیشعور مطلق، کودک تخسی خوابیده که هر روزِ سال مشغول شیطنت است. نباید این اجازه را به آنها بدهیم. ما باید با آنها درست مثل خودشان رفتار کنیم یعنی مثل بچه‌های کوچکی که با دوز و کلک و ترساندن رفتار می‌کنند. بیشعور مطلق کسی است که آنقدر به پستی و حقه بازی‌های خود چسبیده که همۀ ریشه‌های انسانیت و شرافتمندی را در خود خشکانده. اگر معجزه‌ای رخ ندهد می‌توان مطمئن بود که این آدم تا آخر عمر بیشعور باقی می‌ماند. شرافت انسانی از نظر ما امری بدیهی است که به آن ایمان داریم. تصور ما این است که اکثر آدم‌ها مؤدبانه رفتار می‌کنند، با روی خوش با دیگران تعامل می‌کنند و رفتارشان با همنوعان منصفانه است یعنی همان چیزی که مادرمان یادمان داده. حالا بیشعوری مرضی است که هسته این رفتار‌ها و شرافت انسانی را نشانه می‌گیرد. با وسوسه‌ای کوچک و آرام شروع شده و او را به سمتی می‌برد که فکر می‌کند شرافتمندی از ضعف انسانهاست. از این رو در زمان‌های بحرانی و هر وقت که دلش بخواهد رفتار شرافتمندانه را کنار می‌گذارد  و مانند یک بیشعور رفتار می‌کند‌. تا جایی که به آسانی به این باور می‌رسد که میتواند از دیگرانی که هنوز در اولِ راهِ آداب و اخلاقیات هستند سوء استفاده کند. مرض بیشعوری با اعمال کوچکی همچون دروغ‌های مصلحتیِ گاه و بی‌گاه و یا به کار بردنِ حقه‌های کوچک شروع می‌شود. گاهی انسان‌های شریف پس از پی بردن به خطای خود به شدت شوکه و شرمسار می‌شوند. در این موارد، پادزهرِ بیشعوری از وجدان ترشح می‌شود. همین برای دور ماندن از این مرض کافیست. اینجا انسان نجیب و شرافتمند پیروز می‌شود.وقتی که فرد، قدرت درونی لازم برای مقابله با وسوسه‌های بی‌شعوری را ندارد، بیشعوری بر او مسلط می‌شود و به ارزش‌ها، شخصیت و رفتار فرد حمله و او را منحرف می‌کند. مشکل خاص این مرض این است که اغلب نمی‌توانیم جلوی آن را بگیریم. هدف از نوشتن این کتاب این بوده که بیاموزیم چگونه از خودمان و جامعه در برابر بیشعورها محافظت کنیم تا به رغم وجود آنها زندگی سالم و رضایت بخشی داشته باشیم. معروف است که می‌گویند وقتی کسی می‌میرد، خودش نمی‌فهمد که مرده و فقط تحملش برای دیگران سخت است. بیشعور بودن مشابه همین وضعیت است. بنابراین تا آنجا که می‌توانیم باید شأن خود را در برابر آنها حفظ کنیم. کرمنت بیان دارد که اگر بر حسب اتفاق، گرفتار یک بیشعور شدید، سعی کنید از آن جوک بسازید: «هی رفیق، بیخیال شو! تو همین الان هم رأی مرا به عنوان بی‌شعورِ منتخبِ سال داری».
امروزه قهرمان های ما آدم هایی مثل رزان آرنولد هستند. چرا‌که در برابر خدا و شصت هزار نفر آدم به پرچم و سرود ملی توهین کرد. آیا این شجاعت بود یا اینکه فقط بیشعوری بود؟