پاداش کلوخ انداز: گزارش ایرانی چهل و چهار قصه ایرانی برای قصه دوستان نه تا نود ساله

پاداش کلوخ انداز: گزارش ایرانی چهل و چهار قصه ایرانی برای قصه دوستان نه تا نود ساله

پاداش کلوخ انداز: گزارش ایرانی چهل و چهار قصه ایرانی برای قصه دوستان نه تا نود ساله

0.0 0 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

0

خواهم خواند

0

روزی سه قصه گو به هم رسیدند.با هم مسابقه دادند تا ببینند کدام شان میتواند بهترین قصه را بگوید. قصه گوی اول گفت:«این قصه ای را که میگویم خودم با چشمم دیده ام.روزی به دشت رفته بودم،دو پرنده را دیدم که پریده بودند به جان هم،یکی شان مفید بود یکی شان سیاه بود.پرنده سیاه پرنده سفید را بلعید و خورد،پرنده سفید هم پرنده سیاه را بلعید و خورد.