بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

سفر به ولایت عزرائیل

سفر به ولایت عزرائیل

سفر به ولایت عزرائیل

3.5
22 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

49

خواهم خواند

19

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

کتاب حاضر، شامل تحلیل ها و نقطه نظرهای سیاسی مرحوم آل احمد درباره اسرائیل، جهان اسلام و وضعیت اعراب است. آل احمد ابتدا عنوان کتابش را توضیح می دهد و ولایت را به دو معنی در نظر می گیرد؛ یکی اینکه «حکومت اولیا جدید بنی اسرائیل بر ارض موعود» اتفاق افتاده نه «حکومت ساکنان فلسطین بر فلسطین» و دیگر اینکه سرزمین فعلی اسرائیل شبیه یک مملکت نیست. به این طریق به نقد طنزآمیز و دردمندانه وحدت و شکست اعراب و خفت و حماقت آن ها و دردمنشی اسرائیل و زورگویی های آن و سوءاستفاده از وضعیتی که از مظلوم نمایی در جنگ جهانی دوم نصیبش شده است. این کتاب استراتژی غرب را در مقابل شرق نشان می دهد که چگونه با تأسیس اسرائیل خود را به معادن نفت و ثروت های جوامع اسلامی برسانند. آل احمد در روزگاری که ظواهر اسرائیل هنوز آن قدر مهم نبود برای متفکران ایرانی، وی به دنبال ریشه های این مفهوم می رود و کار را به جایی می رساند که برای شناخت بهتر این مفهوم در پایان سفرش از اروپا رهسپار فلسطین می شود.

لیست‌های مرتبط به سفر به ولایت عزرائیل

یک چاه و دو چاله و مثلا شرح احوالاتپنج داستانغربزدگی

جلالِ قلم

10 کتاب

جلال آل احمد از آن نویسنده هایی ست که رد قلمش معلوم و واضح روی نوشته هایش می ماند. صادق و رک از دنیای عقیده اش می گوید و کتاب هایش را بر اساس سیر تکمیل عقاید و پیچیدگی روزگارش منتشر کرده است. جلال به نظرم یکی از قله های ادبیات فارسی معاصر است . آل احمد یکی نیست ، چند تاست!! جلالِ سفرنامه ها ، جلالِ جستارها ، جلالِ داستان و البته جلالِ ترجمه... از اولی اما خاطرات خوب بیشتری دارم و طرفدار اولی ام ! و‌البته جستارهایش مرا حیرت‌زده کرده اند از عمق نگاه و تعابیر نویسنده ، که فکر بلندش در آن هیاهوی جامعه تا کجا را نگاه کرده است و جلال همیشه جلالِ اولین هاست! اولین نویسنده ایرانی که با دید مخالفی درباره ولایت عزراییل (اسرائیل تازه متولد شده) قلم می زند ‌، اولین کسی که در اوج روزگار غربزدگی و غرب گرایی ، در عین روشنفکری از غرب زدگی با همان تعابیر و واژه های نو می نویسد و در نظرم روشنفکر مسلمانی ست که خدمت هایش خیلی عمیق تر و ماندگارتر از چاله و چاه های خیانت های زمانش بوده است . البته باید بگویم جلال را نمی شناسیم ! جلال آل احمد چهره درخشانی ست که کمتر کسی تلاش کرده آن‌را به ما معرفی کند . نامش هم اگر باشد ، جای پای جلال و نوع اندیشه اش کمرنگ است . والسلام!

یادداشت‌های مرتبط به سفر به ولایت عزرائیل

            شمس، برادر جلال، در مقدمه کتاب می‌‌گوید او قصد داشته از تمام سفرنامه‌هایش یک چهارگانه تدوین کند به نام «چهار کعبه» کعبه اول سفرنامه خسی در میقاتش است که کعبه مسلمین است، کعبه دوم سفر به بیت المقدس است که کعبه ادیان الهی است و کعبه سوم سفرنامه‌‌های اروپا و آمریکایش است که کعبه هرهری مذهب‌‌‌ها و غربزده‌ها است و کعبه چهارم سفرنامه روسیه‌‌‌اش است که کعبه استالینی‌ها و کمونیست‌‌‌هاست.

سفری به ولایت عزرائیل روایت سفر دو هفته‌‌‌‌ای جلال به سرزمین‌ اشغالی است. سفر و سفرنامه‌‌‌ای که برای ایرانیان و فارسی‌‌‌زبانان کمیاب و نادر است و جذابیت آن برای خواننده در شناخت آن سرزمین نادیده است. با اینکه جلال و همسرش، سیمین دانشور، به دعوت اسرائیل به آنجا می‌رود، گویا چنان که دعوت‌‌کننده از او انتظار داشته از آنجا دل خوشی پیدا نمی‌کند و در سفرنامه و سخنرانی دانشگاه تهرانش ناراحتی و نفرت خود را بروز می‌‌‌دهد. 
یکجا از کتاب در خصوص زورگویی‌ها و ظلم‌‌های صهیونیست‌‌‌ به فلسطینی‌‌‌‌ها می‌‌‌گوید «گناهی که که غربی مرتکب شد، شرقی کفاره‌‌اش را می‌دهد»
کتاب بسیار مختصر است که حتی همین کتاب مختصر نیمی از آن مقدمه شمس آل احمد است و مابقی کتاب که مکتوبات خود جلال است، تنها دو یا سه روایت از سفر خود را آورده است و ما بقی تحلیل و نظرات اوست. 
در پایان جلال که تنها یک یا دو دهه از عمر این رژیم را دیده، راه‌‌حل را ایجاد یک دولت فدرال عرب و یهود بیان می‌‌‌کند.
          
            آل احمد از این سفر هفده روزه به همراه همسرش سیمین دانشور، 20 صفحه یادداشت روزانه با خود به ایران می آورد که از آنها برای سخنرانی در محافل مختلف از جمله موسسه مطالعات و تحقیقات علوم اجتماعی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بهره میبرد. بخش عمده این یادداشت ها در 1341 دو سال پس از سفر، بعد بازنویسی جلال در یک ماهنامه منتشر میشود.
نخستین جملات جلال در پیش درآمد این سفرنامه طنینی بسیار شبیه نخستین جملاتش در "غربزدگی" دارد. در عنوانی که برای اثرش برگزیده حرف نهایی را زده است و اکنون تشریح میکند چرا چنین عنوانی برگزیده:
«ولایت» می گویم به دو معنی: اول اینکه حکومت یهود در آن سرزمین فلسطین، نوعی «ولایت» است و نه «دولت». حکومت اولیاء جدید بنی اسرائیل است بر ارض موعود نه حکومت ساکنان فلسطین بر فلسطین و نخستین تضاد ناشی از حضور حکومت اسرائیل، همین است… دوم ، به این معنی که سرزمین فعلی اسرائیل به هر صورت چیزی شبيه يك مملكت نيست . اگر از مملکت آن مفهومی را می توان داشت که ما داریم. چیزی شبیه قاره ای. ولایت اسرائیل يك وجب خاك است. چیزی در حدود ولایت ساوه. کمتر از هشت هزار ميل مربع. 

به این ترتیب آل حمد گزاره ای را نقد میکند که تا همین امروز محل مناقشه در حق مالکیت سرزمین فلسطین است: اسرائیل اولین دولت-ملت حاکم در سرزمین فلسطین نیست. رژیمی بدون قانون اساسی که بر سرزمین کوچکی حاکم شده. به این ترتیب جلال با کنار زدن حجاب اندیشه های چپ، تضاد نهادینه در موجودیت این رژیم را بیان میکند. در همین مقدمه کوتاه جلال سنگش را با رژیمی که بر اشغالگری بنا نهاده شده است وا میکند:
"اسرائیل تجسم خشن کفاره گناهانی است که هم در آن سالهای جنگ، فاشیستها ، در«داخو» و بوخن والد و دیگر داغگاهها مرتکب شدند. درست توجه کنید که گناهی است و غربی مرتکب شده است و من شرقی کفاره میدهم. و سرمایه ای است که غربی صادر می کند و من شرقی پایگاه میدهم. در این مورد نیز حرف و سخنها دارم و در این همه اگر راستش را بخواهیم، مسیحیت حجابی از اسرائیل میان خود و عالم اسلام کشیده است..."

در نخستین بخش کتاب با عنوان "آغاز یک جذبه" جلال توضیح میدهد که چگونه استبداد استالینی، روشنفکران چپ را به آنچه در کیبوتص ها شکل گرفته علاقمند میکند. او تعصب قومی اعراب در قرن های گذشته را نیز در پدید آمدن این گرایش دخیل میداند.
بخش عمده کتاب که مرور دریافت های جلال از سفرش است باز هم بر لایه بزک شده اسرائیل خراش میاندازد و جا و بیجا به تناقض های فراوان یا نقاب هایی که در این جماعت کوچ کرده از اروپا و روسیه میبیند اشاره میکند. در ملاقاتش با بازرس وزیر فرهنگ اسرائیل صراحت به خرج میدهد:
گفتم این باریكه خاك (فلسطین) را حسابی شلوغ کرده اید. خیال کرد به مسایل سیاسی اشاره میکنم و برخوردهاشان با اعراب و سردم نشست. اما حالیش کردم که غرضم چیز دیگری است. گفتم: جمعیت اسرائیل به نظر خیلی بیش از آن می آید که آمار می دهید. راهنما گفت: این بار سوم چهارم است که چنین نظری را میشنوم. ولی آخر چرا آمار غلط داده باشیم؟
گفتم: برای کاستن ترس اعراب.
راهنما و بازرس نگاهی به هم کردند. و زنم با پا از زیر میز اشاره داد که موضوع را برگرداندم . 

بخش دیگری که با عنوان "آغاز یک نفرت" در کتاب آمده نامه ای ساختگی است که مثلا یک دوست به جلال آل احمد نوشته اما در واقع گزارش دردناک جلال از وقایع منتهی به جنگ شش روزه و ماجراهای پس از آن است. این ترفند برای گریختن از چنگ سانسور ساواک به کار رفته بود اما ساواک حتی با این ترفند هم این مقاله را تاب نیاورد و هفته نامه ای که برای نخستین بار آن را چاپ کرده بود تعطیل شد. "آغاز یک نفرت" گزارش دست اولی است که فقط دو هفته بعد از جنگ شش روزه به قلم جلال جاری میشود. با لحنی سرشار از نفرت از قصاوت صهیونیست ها و آکنده از نقد به سیاست های غلط جمال عبدالناصر و دیگر رهبران کشورهای عربی حاضر در جنگ. جلال همه جا دست نظام سرمایه داری را در جنایات صهیونیست ها میبیند و همدستی بانکهای غربی در کشتار مردم فلسطین را برملا میکند:
"بیست سال است كه يك مشت زورگو به کمک سرمایه های بین المللی و به برکت سازمانهای تروریستی صهیون و «هاگانا» خاك فلسطین را اشغال کرده اند و يك ميليون ساکنان آنرا بیرون ریخته اند. بیست سال است که مرتب ذره ذره از خاك اعراب را تصرف میکنند. بیست سال است که سازمان ملل از آنها میخواهد که آوارگان فلسطین را بگذارند به وطنشان برگردند و آنها با گردن کلفتی رد می کنند. در عرض این مدت درست یازده مرتبه از طرف سازمان ملل محکوم شده‌اند."

<a href="mehrnews.com/x33Pyg">
متن کامل تر این یادداشت را در خبرگزاری مهر بخوانید</a>
          
            {اما چه کسی مرد عرب را در دوره اهرام‌سازی نگه‌داشته؟ جز استعمار؟ و جز کمپانی؟ و جز اعوان و انصارش؟ و تجربه کوبا و الجزایر و چین نشان داده‌است که دست استعمار را فقط با تبر می‌توان برید نه با وعده و وعید و قول و قرار و اصول بشری و انسان‌دوستی!}

کتاب، بیش از آنکه سفرنامه باشد، مقاله‌ای اعتراضی است نسبت به موضع روشنفکران دههٔ چهل در مقابل اسرائیل.
اینکه الان، مقابل ظلم آشکار اسراییل فریاد بکشیم، کار چندان سختی نیست؛ (که البته همین الان هم فارسی‌زبانانی داریم که کر و کورند!) اینکه آن موقع و در آن وضعیتی که چپ‌گرایان ایرانی، سرخوش از سازندگیِ اسرائیل و سرمست از عرب‌ستیزی بوده‌اند، بایستی و یک‌تنه فریاد بکشی هنر است.
همین هم هست که تا امروز هم جلال و نوشته‌هایش را برنمی‌تابند. باید دید که جلال، کجا را نشانه رفته است که حضرات این‌چنین برافروخته هستند...

کتاب متعلق به کتابخانهٔ آقای دکتر سیدحسن شهرستانی است که از فرزندشان آقا سیدرضا امانت گرفته بودم و امروز به سختی پس دادم :)
          
            باسمه
نمی‌دونم چقدر این قضیه شناخته شده هست که جلال آل احمد، یک‌بار سفری به اسرائیل داشته و اراضی اشغالی رو از سمت اسرائیلی بررسی کرده؛ سفری که به همراهی سیمین دانشور هم اتفاق افتاده.
یادم نیست کی کتاب رو خوندم؛ ولی ایام قرنطینه بود و داشتم سعی می‌کردم یک سری کتاب برای پیدا کردن دید واقعی و به دور از شعارزدگی نسبت به قضیه فلسطین پیدا کنم.
جلال به مثابه روشنفکر چپ‌گرا دهه ۱۳۴۰ شمسی، نگاهی مثبت به اسرائیل داشت و قوت گیری قدس اشغالی، توکیو و دیگر شهرهای آسیایی رو به مثابه ایجاد یک قدرت جدید در برابر غرب می‌دونست (لازم به ذکر هست، غرب مد نظر آل احمد، شوروی اون زمان رو هم در برمی‌گیره و منظور فقط اروپا و آمریکا نیست). نگاه تحسین‌آمیز به کیبوتص‌ها و خانه‌ستزی دولتی و انواع دیگه ای از سیاست‌های چپ که توسط اسرائیل در اون ایام اجرا می‌شد، نه تنها جلال، که حتی شوروی رو هم به باوری رسونده بود که چه بسا بازوی دیگه ای برای. کمونیسم پر منطقه در حال شکل‌گیری هست (همون‌طور که می‌دونین، اولین رأی مثبت به شکل‌گیری اسرائیل در سال ۱۹۴۸ توسط شوروی داده شد و بعد آمریکا). خلاصه که حتی از اونور مرز قبل درگیری ۱۹۶۸ حتی مسجدالأقصی رو هم نگاه می‌کنه و افسوس می‌خوره چرا نمی‌تونه بره زیارت.
بخش دوم کتاب، مدتی بعد نوشته شده و به تاریخ بعد از جنگ شش روزه و  واضح‌تر شدن خوی استعماری و جنایات اسرائیل هست که به تعبیر دقیقی میشه گفت اصلاح نکات غیردقیق بخش اول هست.
در هر صورت روایت جذابی هست؛ هرچند تا حدی قدیمی شده و البته نقاط ضعف مشهودی هم داره.

پ.ن: جلال شخصیتی همواره در رشد داشته و این تفکرات، بعدها تغییر کرده
پ.پ.ن: در مورد اون مجموعه کتاب خوب فلسطین، اگه خواستین پیام بدین که معرفی کنم. یه مقداری نیاز به توضیح داره