بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

کتاب آرامش

کتاب آرامش

کتاب آرامش

مت هیگ و 2 نفر دیگر
4.0
18 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

30

خواهم خواند

19

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

بسته‌هایی کوچک از امید، جعبه‌هایی پر از تسلای خاطر برای روزهای سخت. مت هیگ این‌جا دریچه‌ای باز می‌کند ‌به‌سوی درک خویشتن و درک جهان. در این دنیای پرالتهاب، تسلانامه‌ای برای زندگی گویی هدیه‌ای است برای روزهای سخت، مرهمی از جنس گریز به دنیای قصه‌ها، نقل‌قول‌ها، فیلم‌ها و حتی موسیقی. نویسنده در این کتاب، آمیزه‌ای از منظومه‌ی فکری و شرح‌حال شخصی‌اش را بر خرد و دانش متفکران و نجات‌یافتگان در طول اعصار، استوار می‌سازد. مت هیگ گاهی دست خواننده‌اش را می‌گیرد و به دنیای فیلسوف برجسته کی‌یِر‌کِگارد می‌برد، آن‌جا که فلسفه به ما می‌آموزد که «عشق همه‌چیز است، همه‌چیز را می‌دهد و همه‌چیز را می‌گیرد.» و کمی بعدتر دری به دنیای تسلیم‌ناپذیرانی همچون هلن کلر، بروس لی و جیمز بالدوین به رویمان می‌گشاید. این‌جا قرار است هرگاه تسکینی از جنس آگاهی، هم‌فکری یک دوست، آغوشی تسلابخش و معجزه‌ای برای آرام‌گرفتن لازم داشتید، دستی نجات‌بخش از لابه‌لای سطور کتاب بیرون بیاید و راهی به‌سوی تسلا برایتان بگشاید.

لیست‌های مرتبط به کتاب آرامش

یادداشت‌های مرتبط به کتاب آرامش

            🖊 مجموعه‌ای از جملات، روایات و دیدگاه‌های شخصی نویسنده درباره ایجاد نگرش خوشایند به زندگی

✂️ گزیده‌های از کتاب:

📎 یادتان باشد امید همان شادمانی نیست. به بیان دیگر، برای امیدوار بودن حتماً لازم نیست شادمان باشید؛ بلکه باید بپذیرید که آینده نامعلوم است و بعضی از آینده‌ها ممکن است از امروز ما بهتر باشد. امید، در ساده‌ترین شکل، به معنی پذیرش ممکن‌هاست.

📎 روزی روان‌پزشکی به من گفت که بیشترین شکایتی که از بیمارانش شنیده است، احساس عدم‌تعلق است؛ احساس متظاهر بودن، خارج از جمع بودن یا متناسب نبودن. احساس شکست در برقراری آسان ارتباط با دیگران. به نظر من، این مساله هم متناقض است و هم آرامش‌بخش. متناقض از این جهت که متداول‌ترین احساس میان مردم حس تناسب نداشتن با مردم است. آرامش‌بخش از نظر این واقعیت عجیب که وقتی احساس ناراحتی و تنهایی می‌کنیم، بیشترین تفاهم و وجه اشتراک را با دیگران داریم. «تنهایی» جهانی‌ترین حس دنیاست.

📎 حوادث به‌خودی‌خود هیچ معنایی ندارند. بلکه جزیی از یک کل بزرگتر هستند و تنها در چارچوب آن کل می‌توان درکشان کرد.

📎 تغییر کارهای روزمره به نفع ماست. حتی یک تغییر ساده مثل جابجا کردن محل برنامه‌ها روی صفحه تلفن همراه به ما کمک می‌کند تا در برابر ایجاد پیش‌فرض خودکار در حافظه عضلانی‌مان مقاومت کنیم.

📎به‌طور خلاصه، ما از آینده چیزی نمی‌دانیم. تنها چیزی که قطعی است، عدم قطعیت است.

📎 عدم‌قطعیت منشاء اضطراب و نگرانی است، اما راه‌حل آن هم هست. همه‌چیز غیرقطعی است، ولی امیدبخش هم هست. همه‌چیز مبهم است. همه‌چیز ممکن است ما روی سکه‌ای زندگی می‌کنیم که دارد روی لبه‌اش می‌چرخد. نمی‌توانیم پیش‌بینی کنیم که به کدام طرف می‌افتد، اما می‌توانیم از درخشش آن، هنگام چرخیدن، لذت ببریم.

📎 وقتی همه‌چیز خوب پیش برود، ما دیگر رشد نمی‌کنیم. چون برای رشد کردن به تغییر نیاز داریم. چون رشد یعنی تغییر. ما معمولاً در مواقع سختی متحول می‌شویم. اغلب باید شکست بخوریم تا یاد بگیریم؛ درست مثل ورزشکار پرورش اندامی که به وزنه نیاز دارد تا عضلاتش را قوی کند. در دنیای بدون کشمکش، رشد غیرممکن است.

📎 وقتی ترس خود را تحلیل می‌کنید، اولاً متوجه می‌شود که آن ترس فقط بخش طبیعی از شماست. ثانیاً متوجه می‌شوید که ترس خواهر امید است، چون هر دو آنها زاییده ساختار غیرقطعی زندگی هستند.


📌 این مرور مبتنی بر دیدگاه «شخصی» مرورنویس است.