پرواذ

پرواذ

پرواذ

سیج انجی و 2 نفر دیگر
3.6
21 نفر |
7 یادداشت
جلد 2

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

28

خواهم خواند

6

سیپتیموس هیپ پسر هفتم هفتمین پسر، در شب تولدش ناپدید می شود و قابله اش اعلام می کند که مرده است. همان شب سیلاس، پدر او، در برف ها به نوزاد دیگری بر می خورد که سر راه گذاشته شده است. دختری با چشم های بنفش. سیلاس دختر را مثل بچه خودش بزرگ می کند و به او فوت و فن جادوگری می آموزد. سیپتیموس با استفاده از همان شیوه ها نزد خانواده اش باز می گردد اما روح ملکه ادلدردا پس از پانصد سال از زندان آزاد می شود و به دنبال او می گردد. .

لیست‌های مرتبط به پرواذ

یادداشت‌های مرتبط به پرواذ

Nothing

1400/11/05

            "سیپتیموس هیپ "

جلد دوم : [پرواذ]



   دست نگه دار!
می خواهی همه ی ما را به کشتن بدهی؟

بعد از جشن کارآموزی سیپتیموس که در آن شب نه تنها کارآموز مارسیا اوراستراند ، جادوگر ویژه شد  بلکه پی برد در این ده و نیم سال که بوده وخانواده اش کسی نیستند جز هیپ ها ، سایمون هیپ فرزند بزرگ هیپ ها که از همان کودکی آرزو داشت روزی کارآموز جادوگر ویژه شود و شکی نداشت که قطعا روزی به این هدف بزرگ اما راحت خود خواهد رسید   کینه ی بزرگ و عمیقی را در دل خود از برادر کوچک تر خود که در نظر خودش جای اورا گرفته بود، می کارد و همان شب با نفرتی عظیم از کلبه نگهبان می رود و  همان شب به خودش قول می دهد که روزی انتقامش را می گیرد .
در سطح آب که درخشش نور ماه که زیبا تر یا شاید هم سیاه ترش کرده،پارو می زند که ناگهان اسکلتی از آب بیرون می آید اسکلتی که در گذشته یک جادوگر بوده، جادوگری با کلاه بلند و مشکی! اسکلت با پارو زن معامله ای می کند ، پارو زن  باید کار هایی که اسکلت می گوید را مو به مو انجام دهد تا اسکلت به زندگی از دست رفته خود باز گردد و در مقابل... اسکلت پاروزن را به کار آموزی خود می پذیرد.

سیپتیموس با مارسیا در برج جادوگر زندگی می کند( برجی که در طول نیم سال گذشته در نظرش حتی دیدنش هم رویایی بیش نبود) و سیلاس و سارا هیپ ( باقی هیپ ها در جنگل اردو زده و زندگی می کنند. البته به جز نکو هیپ که به دلیل علاقه اش به قایق و ماهیگیری پیش ژانت مارتین کار می کند.) همراه با جینا در قصر زندگی می کنند . قصری که بعد از ماجرا های اخیر حالا به یک خانه هیپی تبدیل شده است و  کاموا های سارا هیپ شالی برای مجسمه های سلطنتی قصر شده بودند. و همه چیز آرام و سرجای خود پیش می رود تا روزی که سایمون هیپ با اسبش "رعد" به مکان نسخه های خطی نویسی ها می آید تا کاری مخفی ؟ را طبق خواسته استادش انجام دهد . در این میان سری به مادرش می زند و وانمود می کند که می خواهد سرعت رعد را به جینا نشان دهد . بنابراین با قبولی سارا البته با کمی شک  جینا را باخود می برد.  البته نه برای سواری، برای اسکلت! 
سیپتیموس که متوجه نقشه سایمون می شود ماجرا را برای سارا، سیلاس و مارسیا تعریف می کند اما در کمال نا امیدی کسی حرفش را باور نمی کند.
 پیش نکو می رود و سعی می کند به او بقبولاند که سایمون عوض شده و نکو مثل همیشه با اطمینان کامل حرفش را باور می کند و پیشنهاد می دهد سراغ هیپ ها" سام، اد و اریک  و جوجو هیپ ) بروند.چون آنجا کسی هست به نام پسر گرگی که راه های مخفی را سریعا پیدا می کند.

بنابراین نکو و سیپتیموس هیپ  ( به همراه سنگ رنگی و عجیبی که از جینا در سال گذشته هدیه گرفته بود) بدون خبر به کسب راهی جنگل می شوند.