معرفی کتاب هجوم دوباره مرگ اثر ژوزه ساراماگو مترجم ساناز علمی

هجوم دوباره مرگ

هجوم دوباره مرگ

ژوزه ساراماگو و 1 نفر دیگر
3.2
19 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

49

خواهم خواند

33

ناشر
علم
شابک
9786222460778
تعداد صفحات
256
تاریخ انتشار
1399/5/4

توضیحات

        چند روز بعد، افراد شکاک و بدبین نیز، نخست به صورت انفرادی و سپس گروهی به دریای سرمستی اکثریت قاطع پیوستند. با اغتنام فرصت به خیابان ها هجوم آوردند و فریاد زدند: « بله، زندگی زیباست!» در یکی از همان روزها که کسی نمی مرد، زن جوانی که به تازگی بیوه شده بود، شیوه ای تازه برای ابراز خوشحالی حاصل از عقب نشینی مرگ یافت و پرچمی را به پنجره آشپزخانه آویخت. این ترفند، در سراسر کشور مورد استقبال قرار گرفت و در مدتی کمتر از چهل و هشت ساعت، پرچم ملی با همه رنگ ها و نشانه ها، در شهرهای گوناگون به اهتراز در آمد. این امر در مناطقی که پنجره ها و ایوان های زیادتری داشتند، بیشتر جلوه داشت. مقاومت در برابر این جوشش وطن پرستانه، امکان نداشت. از طرف دیگر، افرادی که آشکار نبود از کجا می آیند، اعلامیه هایی در اغلب شهرها پخش می کردند که هر چند تهدیدی صریح در آنها وجود نداشت، ولی دستکم تحریک آمیز بودند: «افرادی که بدون پرچم در انظار عموم ظاهر شوند، اعلام می کنند که خود را به مرگ فروخته اند!»
      

یادداشت‌ها

          این کتاب برای من سه بخش بود.

☆ یک سوم ابتدایی: یک‌ونیم ستاره

 شروع قدرتمندی داشت و طرح کلی هم جذاب بود؛ کشوری که در اون، پس از یک روز خاص دیگه هیچ کس نمی‌میره. رفتار مردم، اشکالات فلسفی، اقدامات دولت و کلیسا و مشکلاتی که پس از چنین اتفاقی رخ میده خیلی جالب بازگو شده بودند. یک سوم ابتدایی رو دوست داشتم.

☆یک سوم میانی: نیم ستاره

کتاب به شدت افت کرد. بیشتر مکالمات تکرار‌های بیهوده و حوصله سر بر بود. می‌شد کل این قسمت میانی که حدود ۷۰ صفحه‌س رو تو بیست دقیقه بخوانید و هیچ چیزی رو از دست ندید. وقتی میگم تکرار منظورم چنین چیزیه:
+می‌خوام با وزیر کشور صحبت کنم
-الان نمی‌تونید
+اما من باید باهاشون صحبت کنم
-گفتم که نمیشه
+ولی حتما باید باهاشون حرف بزنم.
-امکانش نیست.
و به همین شکل حدود دو صفحه ادامه بدید....


☆ یک سوم پایانی: صفر ستاره

واقعا ناامیدم کرد. انتظار از ساراماگو خیلی بیشتر از این حرف‌ها بود. انگار اصلا نمی‌دونست چجوری باید داستان رو تمام کنه. هیچ فکری روی پایان‌بندی نشده بود.
کاملا حس می‌کردم که دارم رمان کودک یا حداکثر نوجوان می‌خوانم.
آخه نامه‌نگاری مرگ؟
مرگ عاشق می‌شود؟
این داستان عاشقانه‌ی مسخره چی بود اون وسط؟
این چه پایان فیلم هندی‌ای بود؟
چرا جناب ساراماگو؟ چرا این کار رو با من کردی؟ چرا با خودت این کار رو کردی؟
        

3