مرد داستان فروش
سال ها پیش نمایش سیرکی در اولم برگزار شد. رئیس سیرک مرد تنومندی بود و عاشق یکی از بندبازهایش به نام تری شده بود که دختر خیلی زیبایی بود. آن ها با هم ازدواج کردند و سال بعد تری برای او دختری به دنیا آورد که نام او را پانینا مادنیا گذاشتند. این خانواده کوچک و خوشبخت در کاروان صورتی رنگ سیرک زندگی می کردند اما این خوشبختی دوام زیادی نداشت...
یادداشتهای مرتبط به مرد داستان فروش