قصه‌های همیشگی؛ هشدار برادران گریم

قصه‌های همیشگی؛ هشدار برادران گریم

قصه‌های همیشگی؛ هشدار برادران گریم

کریس کالفر و 2 نفر دیگر
4.5
57 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

162

خواهم خواند

22

شابک
9786004623537
تعداد صفحات
448
تاریخ انتشار
1399/11/18

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        برادران گریم هشداری برای سرزمین قصه ها دارند!آن ها توسط ارتش فرانسه دزدیده شده و تحت فشار قرار گرفته اند که راه دنیای قصه ها را نشان دهند. ارتش فرانسه می خواهد به دنیای قصه ها حمله کند.برادران گریم مجبور می شوند راه را به ارتش نشان دهند اما فرشته ی مهربان کاری می کند که گذر از این مسیر دویست سال طول بکشد تا اهالی سرزمین قصه ها وقت کافی برای آماده شدن داشته باشند. حالا آن دویست سال تمام شده و ارتش می تواند به دنیای قصه ها برود.کانِر بیلی فکر می کرد که دیگر کاری با دنیای قصه ها ندارد، اما حالا خودش را وسط مأموریتی می بیند که باید در آن از یک راز دویست ساله که از استادان قصه گویی به یادگار مانده، سر دربیاورد. خواهر دوقلویش الکس در حال آموزش دیدن برای مقام جانشینی فرشته ی مهربان است... اما تلاش هایش برای برآورده کردن آرزوها همیشه مطابق انتظارش پیش نمی روند.
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به قصه‌های همیشگی؛ هشدار برادران گریم

نمایش همه

پست‌های مرتبط به قصه‌های همیشگی؛ هشدار برادران گریم

یادداشت‌ها

          با تمام توان فریاد میزنم کریس کالفر خدای نوشتن پایان های شگفت انگیزه....
اجازه بدید  حسم را براتون بگم....
کالفر میبرتت لب پرتگاه از یه مسیر  تقریبا کم دارو درخت و نه چندان جذاب(به نظر من)، مسیرش را زیاد دوست نداشتم، بعد اونجا که لب پرتگاهی و یه اشاره میخوای که بیفتی، یه اشاره میده و فکر میکنی میوفتی و تمام اماااااااا
درست همون لحظه، همون لحظه که یه پات روی صخره است و یه پات معلق تو‌هوا ، همون لحظه که یه اتصال کوچیک با زمین داری، از پشت یقه‌ات رو میگیره و نگهت میداره....
بعد تو‌ میمونی ، معلق میخوای ولت کنه تا حداقل از سقوطت لذت ببری، یا بکشه عقب و خلاصت کنه اماااااا
توهمون وضعیت نگهت میداره...من اون آدمم  لب پرتگاه، من بعد از پایان کتاب اون حس رو دارم...
این بشر جوری کتاب را تموم میکنه که ولع خوندن مثل خوره میوفته به جونت...
لقب پایان های شاهکار میرسه به جناب کریس کالفر، اگه بگم تمام کتاب  بعدی رو میخونم که به یه پایان درخشان دیگه برسم عین واقعیته....
        

22

          بسم الله الرحمن الرحیم .

هشدار برادران گریم سومین جلد از مجموعه ی قصه های همیشگی هست. در این جلد داستان خیلی جالب شروع می‌شه و الکس و کانر درگیر مسائل عاطفی هم می‌شن، مسائل روزمره ی‌ نوجوون ها و کمی از وقتشون رو به جای اینکه صرف این بکنن که همه ش برن دنیای قصه ها رو نجات بدن، صرف مسائل دیگه ای می‌کنن، به خصوص الکس. 
این جلد برام چندان جالب نبود و جلد قبلی رو خیلی بیشتر دوست داشتم. به نظرم جلد قبلی هیجان بیشتری داشت و جای دعواهای گلدی لاکس و شنل قرمزی خالی بود. توی جلد قبلی همه ی شخصیت های دوست داشتنی با هم رفتن به ماجراجویی ولی در این جلد همه پراکنده بودند.
قلم نویسنده هم روان و راحت خوان بود ولی از توصیفات به شدت کم استفاده می‌کنه. گره های داستان سریع حل می‌شن. تنها چیزی که من رو وادار می‌کنه کتاب رو بخونم حضور دنیای جادویی پریان و حضور شخصیت های خاطره انگیزه. 
و در کل کتابیه که بخوام به گروه سنی بین ۸ تا ۱۲ سال معرفی بکنم. چرا؟ چون این کتاب دقیقا واسه این سنین نوشته شده و اگه شما بین این سنین باشین قطعا از خوندنش لذت خیلی زیادی می‌برید‌.
در مورد شخصیت پردازی ها هم باید بگم که خوب بود ولی بعضی از شخصیت ها به شدت نیازمند پردازش بیشتر بودن. به خصوص پادشاه ها و ملکه ها. سیندرلا که دیگه خیلی بد بود، توی هر جلد تا یه بار بچه ش رو گم نکنه اون جلد اصلا تموم نمی‌شه و ماجراها و مشکلات ادامه دارن😐 واقعا دلم برای شاهدخت هوپ می‌سوزه. هر بدبختی ای واسه سیندرلا و پادشاه ایجاد می‌شه، اولین قربانی ش شاهدخت هوپ هست که یهو از ماتریکس خارج  و  اسیر شخصیت های منفی و شرور داستان میشه🤐.
گلدی لاکس که خیلی خوبه و حضور کمرنگش در این داستان به شدت ناراحتم کرد‌. دلم برای کل کل های گلدی لاکس و شنل قرمزی به شدت تنگ شده بود.
از خوبی های مجموعه بگم؟ داستان غافلگیری های زیادی داره و بی ربط ترین شخصیت ها رو جوری بهم مرتبط می‌کنه که حتی خود شخصیت هم نمی‌فهمه از کجا خورده. روند سریع و داستان پر کششی داره. شخصیت ها هم جالبن.
ولی خب برای جلد چهارم هیجان زده هستم و امیدوارم زودتر شروعش کنیم.
ممنونم از باشگاه گپ که باعث شد دوباره این مجموعه رو بخونم 😁😁
در کل من واسه ی سه جلد آخر خیلی هیجان زده ام و انشاءالله هرچه زودتر برم سراغش. 
َ
        

8

        هیچوقت یادم نمیره وقتی جمله آخر صفحه آخر رو خوندم چه حسی داشتم ؛) 

تو عمرم انقدر آرزو نکردم جلد جدیدش زودتر بیاد
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5