شعله در مه؛ دود در خورشید

شعله در مه؛ دود در خورشید

شعله در مه؛ دود در خورشید

رنی عهدیه و 2 نفر دیگر
3.6
7 نفر |
3 یادداشت
جلد 2

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

17

خواهم خواند

9

ناشر
ویدا
شابک
9786002914507
تعداد صفحات
322
تاریخ انتشار
1399/1/1

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        پس از اینکه اوکامی در جنگل جوکای اسیر می شود، ماریکو چاره ای ندارد - برای نجات او، او باید به ایناکو برگردد و با خطراتی که در قلعه هیان در انتظار او بوده است، روبرو شود. او برادرش کنشین و رایدن نامزدش را فریب می دهد و فکر می کند که برخلاف میلش توسط قبیله سیاه نگه داشته شده است و نقش یک عروس وظیفه شناس را بازی می کند تا به صفوف امپراتور نفوذ کند و حقیقت پشت این خیانت را کشف کند. تقریبا مرده اش را رها کرد.
در حالی که برنامه های عروسی از قبل در حال انجام است، ماریکو وانمود می کند که از مراسم عروسی آتی خود خسته شده است، و در تمام این مدت از جایگاه سلطنتی خود استفاده می کند تا لایه های دروغ و فریب اطراف دربار امپراتوری را از بین ببرد. اما هر رازی که او برملا می کند جای خود را به راز بعدی می دهد و ماریکو و اوکامی را در یک نقشه سیاسی به دام می اندازد که افتخار، عشق و امنیت امپراتوری آنها را تهدید می کند.

      

لیست‌های مرتبط به شعله در مه؛ دود در خورشید

یادداشت‌ها

فاطیما

فاطیما

1403/6/31

          آخرین و بیستمین کتاب از فرجه شهریورماه هم تموم شد
و باید بگم که جلد اول رو خیلی بیشتر دوست داشتم :)
کلا خانم عهدیه در داستان سرایی مثل سامورایی و تو پایان بندی مثل کسی رفتار کردن که تازه داره الفبای ژاپنی رو یاد می‌گیره!
پایان بندی جلد دوم تقریبا من رو یاد کتاب زمرد سبز انداخت ، همونقدر سریع و غیرقابل باور... کاشکی می‌شد ده صفحه ی آخر کتاب رو با چند تا جمله ی ساده ، و یا حتی یه فصل اضافه ، کمی گسترده نویسی کنه تا ما آینده ی بقیه ی شخصیت ها رو هم در پایان داشته باشیم.... مثلا از حال و احوال یومی ، کنشین و یا حتی هاروکی و خانواده ی هاتوری خبری داشته باشیم . پایان خیلی سریعی بود و میدونید ، هرچقدر هم که با اینجور قلم آشنا باشید ، باز هم کمی براتون آزاردهنده است و به هیچ عنوان بهش عادت نمی‌کنین...
ولی داستان خیلی خوبی داشت ، تونست به طور جذابی به داستان چاشنی خیانت و ته مزه ی دوستی و کمی عشق اضافه کنه . ممکنه کمی اسم سلاح ها و لباس ها عجیب باشه ولی اگه با علاقه به فرهنگ قدیمی آسیای شرقی ، مثل ژاپن ، اون رو بخونید قطعا براتون ساده تر خواهد بود....
کاراکتر موردعلاقم به طور یقین تسونئوکی بود ، وفاداری اون رو تو هیچ کتاب دیگه ای ندیدم... و کسی که تو هر دو کتاب ازش متنفر بودم هم رُکو بود.... یه جورایی من رو یاد ارباب شن تو پاندای کنگفوکار مینداخت😁
و به نظرم کتاب ، علاوه بر متن ساده و روانش ، یه پیام مخفی برای تمامی مادرها داشت و اون این بود که :" اگرچه شما مادرید و عشقتون نسبت به فرزندتون بی حد و مرزه ، ولی یادتون باشه هر چیزی ، حتی عشق مادری ، اگه از حد خودش پا فراتر بذاره ، اونموقع عواقب زیانباری خواهد داشت ، هم برای فرزند و هم برای مادر ..."
امیدوارم شما هم از خوندن این دو جلدی لذت برده باشین ♡
        

3