مصائب زندگی صادقانه

مصائب زندگی صادقانه

مصائب زندگی صادقانه

دن آریلی و 1 نفر دیگر
3.6
5 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

5

بگذارید رک و راست بگویم: دیگران تقلب می کنند، شما تقلب می کنید، و بله، من هم گاهگداری تقلب می کنم. در مقام استاد دانشگاه، همیشه تلاش می‌کنم به کارم تنوع ببخشم تا علاقه‌ی دانشجویانم به موضوع حفظ شود. گاهی اوقات از مهمانانی جذاب برای سخنرانی در کلاس دعوت می‌کنم. این‌طوری خودم هم زمان کمتری صرف آماده کردن مطالب می‌کنم و به طور کلی موقعیت برد-برد-برد است، هم برای سخنرانی مهمان، هم برای کلاس و البته هم برای من. در یکی از این سخنرانی‌های «پیچاندن تدریس»، مهمان ویژه‌ای را به کلاس اقتصاد رفتاری دعوت کردم؛ مردی باهوش و متشخص که کارنامه‌ی درخشانی داشت: دوره‌ی کارشناسی را در دانشگاه پرینستون گذرانده بود، کارشناسی ارشد حقوق گرفته بود و حالا مشاور تجاری بانک‌ها و مدیران ارشد برجسته بود. به کلاس گفتم که «مهمان برجسته‌ی ما طی چند سال گذشته به نخبگان تجاری کمک کرده تا رؤیاهایشان را محقق کنند!» پس از این معارفه‌ی کوتاه، مهمان کار خود را شروع کرد. از همان ابتدا خیلی رک و خودمانی، و با شور و حرارت، شبیه مربی‌های زومبا، بلند گفت: «امروز می‌خواهم کمک کنم به رؤیاهایتان برسید. رؤیای رسیدن به پول! دوست دارید پول در بیاورید یا نه؟»

لیست‌های مرتبط به مصائب زندگی صادقانه

یادداشت‌های مرتبط به مصائب زندگی صادقانه

            راهنمایی که بودم معلم عربی‌‌ای داشتیم که هر هفته آزمونی کوچک در ابتدای کلاس از ما می‌گرفت. امتحان مختصر پنج نمره‌ای. پایین برگه‌ هم باید نمره‌ی خودمان را حدس می‌زدیم و اگر حدسمان دقیق بود، نیم‌نمره اضافه می‌گرفتیم و اگر حدسمان غلط بود نیم‌نمره کم می‌کرد. در آن سال‌ها دقیقا نمی‌توانستم بفهمم چرا این کار را می‌کند و چه هدفی را دنبال می‌کند.
خواندن کتاب مصائب زندگی صادقانه من را به یاد آن سال‌ها انداخت. توی این کتاب هم به کرات آزمایش‌هایی برگزار می‌کنند تا فرضیه‌های مؤلف را بسنجند و من با خودم فکر کردم شاید خانم نصرالهی هم می‌خواست ما حواسمان به کاری که می‌کنیم جمع باشد. اگر احیانا تقلبی کرده‌ایم زمان نمره‌دادن به خودمان، با آگاهی از تقلب و ریاکاری‌مان نمره بدهیم.
آریلی در این کتاب اثبات می‌کند یادآوری اصول اخلاقی پیش از هر کاری منجر به کاهش بی‌اخلاقی و بی‌صداقتی می‌شود. یا اینکه ما در فریب دادن خودمان استادیم و با توجیه عقلی دروغ‌هایی که به خودمان می‌گوییم باور می‌کنیم. البته او نتایج غافل‌گیرکننده‌ی دیگری هم گرفته‌است مثل اینکه استفاده از پوشاک تقلبی در بی‌صداقتی تأثیر مستقیم دارد.
کتاب ده فصل مجزا دارد و در فصل نخست مدل بزهکاری عقلانی را توضیح می‌دهد که به طور کلی انسان‌ها ترجیح می‌دهند با پذیرفتن ضرر و زیان احتمالی و اندک به منفعتی بزرگ و قطعی دست پیدا کنند. و در هشت فصل پس از آن با آزمایش‌های متنوع اثبات می‌کند که این‌طور نیست. سازوکار بی‌صداقتی در انسان پیچیده‌تر از مدل ساده‌ی بزهکاری عقلانی است.
آریلی در فصل دهم نتیجه‌گیری‌ای کلی انجام می‌دهد و راهکارهای اندکی برای بهبود وضعیت اخلاقی پیشنهاد می‌کند.
          
            مدت ها بود که عنوان کتاب های این مجموعه خرد و حکمت زندگی چشمم رو گرفته بود اما دو به شک بودم که بخرم یا نه. هم اتاقی جدید دو تا کتاب از این مجموعه خرید و پیشنهاد داد که یکیشونو بخونم و اگر خوشم اومد بخرم.
بگذریم؛ عنوان کتاب برای من کژتابی داشت. فکر می کردم کتاب درباره صادق بودن با خود و توی زندگی شخصیه در حالیکه محتوای کتاب درباره تقلب، مخصوصا تقلب های کوچیکیه که مردم معمولی انجام میدن.
نویسنده که استاد اقتصاد رفتاری توی یکی از دانشگاه های آمریکاست(یادم نمیاد کدوم دانشگاه) اول نظریه ای رو درباره تقلب مطرح و بررسی می کنه به نام نظریه SMORC که می گه ما وقتی توی موقعیت تقلب کردن قرار می گیریم دست به تحلیل هزینه-فایده می زنیم؛ یعنی هزینه انجام عمل خلاف رو با منفعت ناشی از اون می سنجیم و براساس اون تصمیم می گیریم.پیشنهاد نظریهSMORC اینه که باید هزینه خلافکاری و قانون شکنی رو بالا برد. نویسنده چند نمونه موقعیت هزینه-فایده رو ایجاد می کنه تا این نظریه رو آزمایش کنه. بعد خودش نظریه دیگه ای بیان می کنه که می گه ما آدم ها هم می خوایم از  تقلب سود ببریم و هم می خوایم پیش خودمون آدم خوبی باشیم. و شروع می کنه این نظریه رو با متغییرهای مختلف آزمایش کردن.
چقدر  این کتاب راحت و روون بود. بی اندازه از خوندن شرح آزمایش ها و نظریه پردازی مبنی بر اون لذت بردم. نمی دونم آزمايشگاه علوم رفتاری توی ایران داریم یا نه اما طراحی آزمایش برای بررسی یک رفتار انسانی  خیلی برام جالب بود؛اینکه این پژوهشگرمسئله ای رو دیده بود(بحران اقتصادی 2008و سقوط شرکت انران)، در توضیح علت این مسئله نظریه قبلی رو ناکافی دونسته بود و دست به نظریه پردازی و آزمایش زده بود. کاری ندارم که سیاست یا اقتصاد چقدر به حرفی که از فضای آکادمیک میاد گوش می دن، صرف اینکه موضوعی  به این شکل بررسی بشه و پژوهشگر  از روی پژوهشش پیشنهاد هایی برای جامعه ارائه کنه خیلی باارزشه.
چون رشته انسانی نخوندم نمی تونم درباره نظریه نویسنده چیزی بگم. چه بسا کسی که علوم انسانی خونده بتونه به طراحی آزمایش ها یا نحوه نتیجه گیری از اون ها یا اصلا به ایده نویسنده ایراد بگیره یا نظریات دیگه ای در این باب ارائه بده.
حین خوندن کتاب بی اختیار  فکر  به این فکر می کردم  که چه جیزهایی که در ذهن آدمیزاد نمی گذره و چقدر ساده ان کسایی که هر مسئله ای رو به امور کلی ربط میدن و برای همه چیز حکم کلی صادر می کنن. نویسنده گفته بود زیان ما از تقلب های  کوچیک آدم های معمولی و غیر بزهکار  چندین برابر آدم های بزهکار(اونایی که رفتارشون از الگوی SMORCپیروی می کرد) بوده. توی ذهنم همین رو بسط می دادم به اقتصاد و سیاست و آموزش و هرکاری که دست انسان توشه  و با خودم فکر کردم غیر  از جاه طلبی و بی مسئولیتی و خیانتکاری که کار آدمای دغل کاره، هر مسئله ای می تونه از کارهای نادرست کوچیک آدم های معمولی نشات بگیره.خیلی جاها مطالب کتاب رو  توی ذهنم با دستورات اسلامی مقایسه کردم و یاد مفهوم تقوا و ذکر افتادم.
تجربه خیلی لذت بخشی بود:)
پ. ن :همین یک کارم مونده بود که وسط جنگ غزه برم کتابی رو بخونم که نویسنده ش متولد اسرائیله:/