جزئیات فعالیت

      ادامه فصل ۲ و سه روش دیگر فلسفه: ۱-دید کلی: دید کلی با اینکه بیشتر به تفکر متاخر غلبه بویتگنشتاین نسبت داده می‌شود اما اثراتی از آن در تفکر متقدمش نیز یافت می‌شود. دید کلی، رها شدن از جزئیات است و فهم این واقعیت است که «هر» مسئله‌ای همان (تک)مسئله‌ی اصلی است. این آموزه‌ی دید کلی احتمالا برداشت او از رمان برادران کارامازوف داستایفسکی است. دید کلی روش فلسفه است؛ در حالی که علم به ما اطلاعات جدید می‌دهد و فقدان دید کلی نسبت به آن‌ها نوعی ناراحتی روحی پدید می‌آورد که وظیفه فلسفه درمان آن است. ۲-غلبه بر اراده: اراده‌ای در وجود ما برای حفظ «منظر» و زاویه دیدمان وجود دارد. دشواری فلسفه در واقع غلبه بر این اراده است. معیار تولستوی برای تولید اثر هنری، فهم‌پذیری همگانی است. اما آنچه بیشتر مردم میخواهند ببینند همان فهمیدن نیست! فلسفه با غلبه بر این اراده مسیر فرافکنی(یا برون افکنی) را سد می‌کند. از طرفی مسائل فلسفی اجتناب‌ناپذیر هم نیستند چون سرچشمه‌ی اصلی همه‌ی آن‌ها زبان است و خواسته یا ناخواسته همواره همراه ماست. البته این اراده نه فقط معطوف به آشفتگی‌های زبان بلکه اساسا مربوط به زندگیست؛ بنابراین تفکیک این جنس فلسفه‌ورزی و جنبه‌ی اخلاقی و عمیق مربوط به زندگی امکان‌پذیر نیست. اگر به خاطر دردناک بودن سفر به درون(و شناخت خود) از آن سر باز بزنیم در نوشتن و تحلیل فلسفی هم در سطح می‌مانیم. ۳-انحلال مسئله: مسائل سخت حل شدنی نیستند بلکه باید آن‌ها را منحل کرد. بنابراین هیچ معمای واقعی قابل حلی وجود ندارد. درگیر شدن با حل مسائل بسیار دشوار خطای راهبردی است و نظم درست مارا مجاب می‌کند که مساعی خود را در جهت انحلال آن مسئله یا تغییر بنیادی صورت مسئله به کار گیریم. ویتگنشتاین خود در مواجهه با مسئله‌ی معرفتی شکاکیت یا مبانی فلسفی ریاضیات چنین رهیافتی را اتخاذ کرده است.
    
76
0

8

(0/1000)

نظرات

هنوز نظری ثبت نشده است.