یادداشتهای Mary Eldridge (1) Mary Eldridge 3 روز پیش زنده به گور صادق هدایت 3.6 24 خسته شدم، چه مزخرفاتى نوشتم؟ با خودم مى گويم: برو ديوانه، كاغذ و مداد را دور بينداز، بينداز دور، پرت گويى بس است. خفه بشو، پاره بكن، مبادا اين مزخرفات به دست كسى بيفتد، چكَونه مرا قضاوت خواهند كرد؟ اما من از كسى رو در بايستى ندارم، به جيزى اهميت نمىگذارم، به دنيا و مفاهیمش مى خندم. هرچه قضاوت آنها درباره من سخت بوده باشد، نمى دانند كه من پيشتر خودم را سختتر قضاوت كردهام. آنها به من مى خندند، نمى دانند كه من بيشتر به آنها مى خندم، من از خودم و از همه خواننده اين مزخرفها بيزارم. اين يادداشتها با يكدسته ورق در كشوی ميز او بود؛ وليكن خود او در رختخواب افتاده، نفس كشيدن از يادش رفته بود. 0 1