یادداشتهای زهرااحمدیان مقدم (4) زهرااحمدیان مقدم 1403/11/16 ام علاء؛ روایت زندگی ام الشهداء فخرالسادات طباطبایی سمیه خردمند 4.5 36 ✨ بِسـمِه رَبِّ المَهدیــ✿ـے وقتی کتاب را میخواندم، با خود گفتم: تو را بهجای "امعلا" باید "جبلالصبر" بنامم. صبوریات تلنگری بود بر بیصبری من. چه زیبا توانستی اکبرت را، همانند مولایت، فدای این راه کنی و برادر رشیدی را که هیبتش زبانزد همه بود، در این مسیر قربانی کنی! راستی، این دو داغ سنگین را چگونه همزمان تحمل کردی؟ وقتی بین دو قبر نشستی، چطور توانستی به رشیدانت بیتوجه باشی و با تمام وجود، روضه حضرت ابوالفضل (ع) بخوانی و اشک بریزی؟ بهراستی، عجب صبری داشتی، امعلا! زمانی که دیگران با دلشکسته برای تسلیت فرزندت میآمدند، تو، همانند کوهی استوار، ایستاده بودی و با صلابت میگفتی: «تمام فرزندانم فدای امام حسین (ع).» شجاعت بینهایتت ستودنی است؛ آن زمان که در زندان، آن شرطه، عکس صدام را به دیوار میخکوب کرد و تو با قاطعیت، عکس را چنان برداشتی که میخ پرتاب شد و نشان دادی این تصویر، جایی در این دیوار ندارد. صبوری، صبوری را از تو یاد گرفت، در آن صبح عید فطری که قصد داشتی رخت عزا از تن درآوری، اما با شنیدن خبر شهادت چهارمین فرزندت، لباس عزایت ماندگار شد. امتحان صبرت را آنجا خوب پس دادی که وقتی ابوعلاء گفت: «علویه! حالا مثل امالبنین چهار پسر فدا کردی.» دستی به صورتت کشیدی و میان هقهق گریههایت گفتی: «من کجا، امالبنین کجا، ابوعلاء؟ امالبنین تمام پسرانش را تقدیم کرد، اما من هنوز چند فرزند دیگر دارم!» تو، با یاد مصائب اهلبیت (ع)، تمام سختیهایت را به شیرینی تبدیل کردی. به قول مادربزرگ امعماد: «صبر تلخ است، ولی میوهاش شیرین.» راست میگفت؛ تو در برابر همه سختیها صبر کردی و شکرگزار بودی. حالا، شیرینیاش را میچشی. خوش به حالت! حالا در جوار بیبی حضرت معصومه (س) آرام گرفتهای، جایی که نسیم حرمش، بوی صبر و شجاعتت را به آسمان میبرد. بهشت زیر قدمهای زنی چون تو، کمترین پاداشی است که خداوند میتواند عطا کند. 📚#ام_علاء ✍🏼سمیه خردمند انتشارات شهید کاظمی 0 4 زهرااحمدیان مقدم 1403/11/16 کنج حرم محمدرسول ملا حسنی 4.7 9 ✨ بِسـمِه رَبِّ المَهدیــ✿ـے چند وقتی بود که منتظر چاپ این کتاب بودم، اما بعد از انتشارش، فرصت خریدنش را پیدا نمیکردم، تا اینکه بالاخره توفیقش نصیبم شد. همین که به دستم رسید، بدون لحظهای مکث خواندنش را شروع کردم. وقتی برای اولین بار کتاب را نگاه کردم، با خودم گفتم در یک روز تمامش میکنم. اما همین که خواندن را آغاز کردم، هرچه جلوتر میرفتم، وابستهتر میشدم. دلم با چشمانم هماهنگ نبود؛ چشمانم مشتاق خواندن، اما دلم نگران لحظهی جدایی از این کتاب بود. این کتاب داستان شهیدی را روایت میکند که هر بار به زیارت میروم، باید به او سلام کنم و به گوشهی دنجی که در حرم برایش در نظر گرفتهاند، غبطه بخورم. هر بار که پا در صحن و سرای حضرت معصومه (س) میگذارم، یقین دارم که روزی با پای برهنه در همین حرم، خالصانه به زائران خدمت کرده است. قدم میزنم، به او فکر میکنم، با او درد و دل میکنم و میگویم: یادم میآید جایی از کتاب را که وقتی میخواندم، نمیدانستم چرا نوزادت را رقیهی بابا صدا میزدی. اما بعد از شهادتت فهمیدم… قرار بود فاطمهات، مثل حضرت رقیه (س)، در سهسالگی طعم تلخ جدایی از پدرِ عزیزتر از جانش را بچشد. خوشا به حالت! بعد از شهادتت، دیگر بینهایت برای زائران بیبی وقت میگذاری و خالصانه نوکری میکنی. تو خادمی بودی که حتی در شلوغیها، حرم را ترک نمیکردی. حالا دیگر نیازی نیست کسی دنبالت بگردد؛ جای تو مشخص است… روبهروی گنبد طلایی. دیگر بیقرارِ حرم نیستی، دیگر در فرصتهای کوتاه خدمت نمیکنی، بلکه خودت، سر فرصت، همهی کارها را سامان میدهی. چه سعادتی که با لباس نوکری حضرت معصومه (س) خوب زندگی کردی، و چه زیبا با لباس نوکری حضرت زینب (س) کولهبارت را بستی و از این قفس تنگ پر کشیدی. مثل عمو و باجناقت، آسمانی شدی. حق داشتی که هوای اینجا، برای رفتن بیتابت کند... 📚#کنج_حرم ✍🏼محمد رسول ملاحسنی انتشارات شهید کاظمی 0 4 زهرااحمدیان مقدم 1403/11/10 خانم کارکوب: روایت زندگی مادر شهیدان جمال و فریدون و منصور کارکوب زاده رضیه غبیشی 4.4 9 ✨ بِسـمِه رَبِّ المَهدیــ✿ـے خانم کارکوبِ عزیز: کتابی که روایت زندگی شماست، قصهی کوه صبر است؛ مادری که سه شهید تقدیم اسلام کرد، همسری که کنار یک جانباز ایستاد، مادری برای یک پسر جانباز و دختری شیمیایی. خواندن این کتاب و توفیق دیدن شما، یکی از افتخارات زندگی من است. ای کاش در قید حیات بودید و میتوانستم به شما بگویم: این چند سالی که همسایهتان بودم و در دنیای کودکیام به خانهتان رفتوآمد میکردم، میدانستم جنس شما با بقیه فرق دارد. خانهای که همیشه سنگ صبور محله بود، گوش شنوای مشکلات همسایهها. ای کاش کودکیام آنقدر عاقل بود که بفهمد، آن درِ خانهای که همیشه به روی ما باز بود، دروازهای بود به دنیایی از صبر و ایمان. ای کاش میپرسیدم: اولین شهیدتان را که در راه اسلام فدا کردید، دومی را هم که تقدیم کردید، کافی نبود؟؟ حتماً باید سومی را هم روانه میکردید؟ صبوریتان را از کجا به ارث بردهاید؟ از دلِ صبور زینب یا از قلب پرایمانِ امالبنین؟ ای کاش میپرسیدم: چگونه سرِ کوچه مینشستید و به مردمی که شهدا را به طرف حرم میبردند، نگاه میکردید؟ چگونه چند قدمی همراهشان میرفتید و بر جوانیِ شهدا گریه میکردید؟ دردهایتان را چگونه تاب میآوردید؟ آنها را در دل خود پنهان میکردید یا با خدای خود تقسیم میکردید؟ ای کاش برایم تعریف میکردید: چگونه نجوا کردید که شفای محمدرضای فلجتان را از امام رضا (ع) گرفتید؟ چگونه او را دوباره راهی دیار عشق کردید؟ چگونه بودنش مرهم دل خسته، اما پر امیدتان شد؟ ای کاش میپرسیدم از آن روزی که حضرت آقا به دیدارتان آمدند. از حسی که مثل پروانهای بالشکسته، اطرافشان میچرخیدید. آن لحظهها برایتان چه رنگ و بویی داشت؟ خانم کارکوب: حالا که جای شما در کنار پسرانت و همسر صبورتان خوب است، برای من هم دعا کنید. دعا کنید تا روز قیامت هم، مثل این دنیا، توفیق همسایگی شما را داشته باشم. 📚#خانم_کارکوب ✍🏼 رضیه غبیشی انتشارات شهید کاظمی 0 3 زهرااحمدیان مقدم 1403/11/10 من و کتاب سیدعلی خامنه ای 4.3 44 ✨بِسـمِه رَبِّ المَهدیــ✿ـے کتابِ من و کتاب،کتابیست که خواندنش را بر خودم واجب کرده بودم و در اولویت قرار داده بودم، اما نمیدانم چرا هر بار که به کتابفروشیهای مختلف میرفتم، دست خالی برمیگشتم. تا اینکه دیروز به تهران رفتم و در میان شلوغیهای انقلاب، ناگهان چشمم به آن کتاب افتاد. بیدرنگ و بدون اینکه حتی برگههایش را ورق بزنم، در سبد خرید گذاشتم. تیکههایی از سخنرانیهای مختلف مقام معظم رهبری در مورد کتاب و کتابخوانی واقعاً تاملبرانگیز است. تنوع سبد کتابخوانی ایشان، که به هیچ عنوان تحت تأثیر پست و مقام و روحانی بودنشان قرار نگرفته، نشان از عمق تفکر و علاقه به مطالعه در حیطههای مختلف دارد. در این کتاب، نام برخی از آثار مطالعهشده توسط ایشان ذکر شده است. از جمله: کتاب فرمانده ی من کتاب پابه پای باران کتاب خاک های نرم کشک کتاب فرمانده ی من عالی است کتاب نجیب کتاب زنده باد کمیل(ن.محسن مطلق) کتاب بینوایان(ن.ویکتور هوگو) کتاب خاطرات حسنعلی خان مستوفی کتاب زندگی خوب بود کتاب فرهنگ جبهه کتابِ روسی داستان یک انسان واقعی است کتاب خدمت و خیانت (ن.آل احمد) کتاب جان شیفته(ن.رومن رولان) کتاب غرور و تعصب (ن.جین اوستین) کتاب دُن آرام (ن.شولوخف ) کتاب لذات فلسفه(ت. دکتر عباس زریاب) کتاب جواهر لعل نهرو (نگاهی به تاریخ جهان) کتاب پطر کبیر(الکسی تولستوی) کتاب گذر از رنج ها (ن.الکسی تولستوی) کتاب پیشانی شیشه ای(ن.محمد طیب) کتاب گزارش یک بازجویی(ن.مرتضی بشیری ) کتاب هنگ سوم(ن.دکتر مجتبی الحسینی/ت.محمد حسین زوار کعبه) کتاب اردوگاه عنبر(ن. حسین فرهنگ اصلاحی،غلام حسین کهن،مهدی گلابی) کتاب خط فکه(ن. شهید محمد حسین شکری) کتاب نجیب(ن.محمد جواد جزینی) کتاب مدال و مرخصی(ن. هدایت الله بهبودی) کتاب عبور از آخرین خاکریز(ن.دکتر احمد عبدالرحمن/ت.محمد حسین زوار کعبه) کتاب نونی صفر(ن.سید حسن شکری) کتاب جنگ خیابانی(ن.سید نظدم مولاهویزه) کتاب جشن حنابندان(ن.محمد حسین قدمی) کتاب یادداشت های خرمشهر(به کوشش دفتر ادبیات و مقاومت) کتاب تیپ ۸۳(ن.سید محمد علی دیباجی) کتاب همپای صاعقه(ن.حسین بهزاد،گل علی بابایی) کتاب جنگ پابرهنه(ن.رحیم مخدومی) کتاب سفر به قبله(ن.هدایت الله بهبودی) کتاب تپه های لاله سرخ(ن.ایروانی،شعید فیض،نباتی) کتاب سفر به قله ها کتاب خداحافظ کرخه(داوود امیریان) کتاب جدال در زیویه کتاب یادِ یاران(ن.حمید داوودی) کتاب پرواز شماره ۲۲(ت.محمد حسین زوار کعبه) کتاب شانه زخمی خاکریز(ن.سباح پیری) کتاب سفر به شهر زیتون(ن.جواد جزینی) کتاب دشت شقایق ها(ن.محمد رضا بایرامی) کتاب منظومه ی انصار(ن.فتح الله نادعلی) کتاب دسته یک(ن.اصغر کاظمی) کتاب بابانظر(ن.مصطفی رحیمی) کتاب دا (ن.سیده اعظم حسینی) کتاب لشگر خوبان(ن.معصومه سپهری) کتاب نورالدین پسر ایران(ن.معصومه سپهری) کتاب پایی که جا ماند(ن.سید ناصر حسینی پور) کتاب آن بیست و سه نفر(ن.احمد یوسف زاده) کتاب پنجره های تشنه(ن.مهدی قزلی) کتاب دختر شینا(ن.بهناز ضرابی زاده) کتاب وقتی مهتاب گم شد(ن.حمید حسام) کتاب گلستان یازدهم(ن.بهناز ضرابی زاده) کتاب ضربت متقابل(ن.گل علی بابایی) با این حال هر طور که حساب میکنم سرِ ما از ایشان شلوغ تر نیست ولی متاسفانه دور از جون بعضی ها ساعت مطالعه همهی ما روی هم جمع بشود باز به پای سیدِ عزیز نمیرسد. برای خودم جای تأسف دارد که زیر سایه چنین رهبری زندگی میکنم ولی من چنین اراده ی سستی به کتاب و کتاب خریدن و کتاب خواندن دارم... 📚#من_و_کتاب ✍🏼سید علی خامنه ای انتشارات سوره مهر 1 2