یادداشتهای مهدی ابوالقاسمی (2) مهدی ابوالقاسمی 1403/6/11 معلم من یک هیولاست! نه، نیستم پیتر براون 3.8 11 اول بار که حواسم به چطور دیده شدنم جلب شد، در یک کارگاه آموزشی برای والدین بود. تسهیلگر تکلیف دادمان که برویم و در آینه خودمان را ببینیم هر وقت که عصبانی هستیم. قرار بود خودمان را آنطور ببینیم که احتمالاً بچهها میبینند. بعدترها وقتی ریحانه، دخترم، ادایم را درمیآورد، بیشتر شیرفهم شدم! ریحانه تصویری مبالغهآمیز از صبحهایم نشان میداد وقتی در تلاشم همگی زود آماده شویم و حرکت کنیم. در این تصویر من در حال داد و فریادهای بیمعنی و شکلکهای عجیب و غریب بودم. کتاب «معلم من یک هیولاست» معلم را از نگاه بچه نشان میدهد. فرایند تصویری خلاقانهای دارد. از جهت خط داستانی شاید چیز خاصی نداشته باشد ولی تصویر معلم از نگاه دانشآموز را برای ما ملموس میکند. همینطور که داری میخوانی، یکهو میگویی ای وای چه بامزه! تغییر درونی بچه و نگاهش را به چشم میبینی و از این جهت است که خواندنش برای تمامی معلمان دیددهنده است. 0 18 مهدی ابوالقاسمی 1403/5/30 دو خط شاهنامه؛ از رستم حدیث لزرغلامی 4.4 11 اولین بار که کتاب را خریده بودم در باغ کتاب بودیم. قبلترش خانم حدیث لزرغلامی را دیده بودم و متوجه شده بودم که نویسندۀ بامزه و شیطونی هستند! اصلاً حتی بهشان گفتم که شما چقدر بامزه هستید! کمی از این دیدار که گذشت، فکر کنم در همان باغ کتاب بود که کتاب را دیدم و وقتی دیدم چاپ کمی قبلتر هست و کمی هم قیمتش مناسب است، خریدم. وقتی میخریدمش فکر نمیکردم از کتابهای دوستداشتنیام شود. فکر نمیکردم بعدها بارها آن را خواهم خواند و یک روزی هم برایش خواهم نوشت. کتاب را همینطور دست گرفته بودم و با ریحانه و محمدحسین و مائده یک گوشهای روی مبلهای باغ کتاب نشسته بودیم. ما همینطور نشسته بودیم و مردمی بودند که از پشت سرمان رد میشدند. شروع کردم به خواندن. داشتم برای ریحانه و محمدحسین میخواندم. همینطور که یک قسمتی را میخواندم، آنها پاسخ میدادند: «رستم». دیدم عجب چیزی است. بابا دست مریزاد حدیث لزرغلامی! خیلی خیلی برایم جالب بود؛ مخصوصاً آن لحظه که غافلگیر کردیمان. همان لحظه که ما طبق عادت میخواستیم بگوییم «رستم» و بعد فهمیدیم که نباید میگفتیم! خلاف آمد عادت را با عمق وجودمان چشیدیم. اینجا بود که گفتم آفرین! باز هم آن لحظه خیلی به این فکر نمیکردم که قرار است این کتاب را برای بقیه بخوانم. داشتم از خودش لذت میبردم. کمی که گذشت کنار نقالیها و فعالیتهای شاهنامهخوانیام، از این کتاب هم استفاده کردم. از بعضی از جلدهای دیگر همین مجموعه هم باز استفاده کردم به شرط اینکه چاپِ قبلتر و ارزانتر باشد! امروز برای گروه جدیدی از معلمان کتاب را خواندم و قرار شد دربارۀ آن بنویسم و همین نوشته شد. 1 10