یادداشت‌های مطهره متقیان (10)

          ورزش یک مقوله ایست که ما خیلی کمرنگ بهش نگاه میکنیم....دومیدانی مادر همه ورزش هاست....و ازآنجایی که من مادر هستم و عاشق مادرها این ورزش رو دوست دارم☺️😍اگه بخوام جدی صحبت کنم...اگه مثل من به ورزش خاصی علاقه مندید و انجام میدید....به غیراز انجام دادنش بهتره درموردش مطالعه هم داشته باشید...غیراز آمادگی جسمانی آمادگی روانی هم پیدا کنید....دو میدانی رو بهتون پیشنهاد میکنم که با دویدن هم جسمتون تقویت میشه هم اراده و روحتون...البته باخواندن این کتاب اطلاعاتتان بالا می‌ره..موفقیت نوش جانتون
        

          این کتاب جزو دروس حوزه بودو مجبور بودیم بخونیم و امتحانش رو هم بدیم....اماااا....کتابی هست برای کسی که عاشق سلسله مراتب حدیث و کلا تاریخ احادیث...و کلا اینکه چجوری احادیث به دست ما رسیده یا سنه بودنش برچه اساسه...خلاصه من که لذت بردم از مطالعه اش...پیشنهاد میکنم بخونید و با اعماق وجودتون لذت ببرید
        

          من قبل ازدواج با همسرم...دوتایی این کتاب رو خوندیم....و خیلیییییی در روابط طرفین بعداز ازدواج متاثر بود...پیشنهاد میکنم بخوانید و لذت ببرید
        

          تو سن پانزده سالگی بودم....دغدغه اون زمانم پیدا کردن قهرمان های کشورم بود....از شهید تورجی زاده شروع کردم و...یکی یکی  رفتم و رفتم تا رسیدم به داداش اسماعیل...اون زمان داداش اسماعیل برام یه چیز دیگه ای بود....چون من که دهه هفتادی بودم نزدیک تر بود....یک شهید دهه شصتی برا من که قهرمانانم از دفاع مقدس بودن...پیدا کردنش برام مثل نور تو آسمون بود....شهدای دفاع مقدس روی چشمم جا داشتن ولی با داداش اسماعیل احساس نزدیک تری داشتم‌چون به زمان من نزدیک تر بود....هنوزه که هنوزه بعد ده پانزده سال باز موقع حرف دل که میشه حاجت باشه یا یه دردو دل سراغ داداش اسماعیل رو میگیرم....پیشنهاد میکنم بخونید....شناختن همچین شخصیت هایی رزق هست برامون
        

          یک‌ماهه هست که تمام کردم کتاب رو...اما میدونم سالیان زیاد هم ازعمرم بگذره درحیرت صبر و بزرگی این مادر شهید میمونم....من خودم یک مادرم....خودم دوفرزند پسردارم...تصور این همهههه صبر دربرابر این مصیبت...ازدست دادن فرزند...حتی در راه دین...برایم سخته..... انشاالله خداقسمتم کنه تا از نزدیک بوسه بر پای این مادر بزرگواربزنم
        

          آدم وقتی توی شرایط خاص قرار میگیره....دنبال یکسری آدم های میگرده عین خودش....تا به خودش بگه ببین تو فقط تو این شرایط نیستی خیلی ها عین تو بودن....منم وقتی تو شرایطی بودم که برام تحملش سخت بود...باخوندن این کتاب به خودم گفتم ببین مطهر بودن کسانی که مثل تو تحمل کردن..صبر کردن...جالب بود برام اینکه....رابطه عاشقانه فرزانه و شهید عین منو همسرم بود....با خط به خط کتاب زندگی کردم...گریه کردم....می‌فهمیدم فرزانه را..اون اظطراب..اون دلهره...من هم از روزی که ته قصه زندگیم مثل فرزانه بشه میترسیدم و میترسم و خواهم ترسید....اما توکل باعث ارامشه....این کتاب سرشارازدرس زندگی و فداکاری و وفاداریه
        

          همینو بگم که من با این کتاب باورهام رشد کردن ...این کتاب درون قلبم طعم عاشقی با معبود را چشاند....هنوزم که هنوزه باز مرورش میکنم....بدون اغراق بگم شاید تا الان طی چندسال نزدیک بیست بار ازاول خواندم و لذت بردم
        

          نمی‌دونم چجوری بگم یا اصلا چجوری بنویسم....آنقدر این کتاب فوق العاده بود که من  به شدت متاثر شدم...من غرق در انسانیت و عبد بودن شهید شدم
        

          دیروز توسط یکی از دوستانم بااین کتاب آشنا شدم....هنوز قسمت نشده که تهیه کنم و بخونمش...اما خیلی مشتاقم بتونم مطالعه کنم....یعنی واقعا برام جالبه یک دختر بتونه در یک کشور دیگه آنقدر قشنگ از حجاب و اسلام ما دفاع کنه و ترویج بده....مشتاقم بخونم و الگو برداری کنم
        

          همیشه بخاطر شرایط زندگیم دنبال کتابی بودم که یکمی شبیه شرایطم و دغدغه هایم باشه و کتابی که صبر استقامت و بردباری پدران و مادران برای رسیدن به یک هدف والا رو برام تجسم کنه....کتابی که بتونم باهاش همزاد پنداری کنم....این کتاب دقیقا همون کتابیست که میتونم درس زیادی ازشخصیت اصلیش بگیرم....فوق العادست.بهتون پیشنهاد میکنم بخونیدش