یادداشت‌های مصطفی زاده اکبر (7)

          توی زندگی هر فردی یک اتفاقی هست که زندگیش رو میتونه تغییر بده، اتفاقی که برای خانم بابایی افتاد، اگه این اتفاق برای سوژه ی اصلی داستان رخ نمیداد در خوشبینانه ترین حالت یک پزشک یا مدیر یا یک فرد باجایگاه اجتماعی بالا می بود و بعد از اینکه عمرشون تمام میشد جنازه رو خاکستر میکردند و به دریا می ریختن اما حالا همنشین حضرت زهرا (س) انشالله

دوتا سوال ذهنم رو درگیر کرده که فکر میکنم جوابش برای این دنیا نیست:

۱. چرا خانم بابایی، چرا ایشان بین این همه ادم ژاپنی، به عبارتی خدا روی چه حسابی ایشان را انتخاب کردند؟

۲. اگر خدا عادل هست، پس باید این اتفاق برای سایرین هم افتاده باشد، ایا درسته هست یا خیر؟


درباره ی کتاب هم یک قاعده ی کلی دارم باید گفت که اگه روی کتابی دیدید چاپ شده نویسنده حمید حسام بدون شک بخرید و بخونید و کیف کنید، خیلی مشتاقم این مرد رو از نزدیک ببینم.
        

          بسم ا... الرحمن الرحیم
چرا پاسخ هل من ناصر ینصرنی امام حسین ع بی جواب ماند؟
چرا حسین ابن علی ع شهید شد؟
قسمتی از پاسخ به این سوال ها به بیست و چند سال قبل تر از  واقعه ی عاشورا بر میگردد، جایی که امیرالمومنین علی ابن ابیطالب ع میگوید:" این عمار "
چرا امیرالمونین در بحبوحه جنگ به جای گفتن این مالک این عمار میگوید و جنگ پیروز شده را که نتیجه اش آینده دنیا را تغییر می دهد وامیگذارد؟
سپاه امیرالمونین جنگ آوران و سرداران شجاع و دلاور کم نداشت، اما اینان در فضای مه آلودی که معاویه در آن برهه از تاریخ ایجاد نموده ، قرآن بر سر نیزه را دیده ولی علی ع که خود قرآن ناطق است را باور نکردند و برای پذیرش حکمیت شمشیر و نیزه هایشان را به سوی امام خویش میگیرند.

اما تاریخ تکرار میشود و امروز ما بر سر همان دوراهی سال ۳۷ ه.ق قرار داریم... .

        

          واژه ای  مناسب برای این همه تلاش و وقت گذاشتن و صرف انرژی برای رهبر انقلاب با این شرایط سنی واقعا پیدا نمی شود، آنقدر مشغول فعالیت است که جوان ها را خسته کرده، انشالله خداوند طول عمر باعزت ایشان عطا کند و پرچم این انقلاب رو به دست حضرت حجت بسپارند.

اما داستان این کتتب فاصله ی تقریبا زیادی با داستان سیستان داره و به اندازه اون گیرایی و جدابیت نداره
        

          اگه سال ۶۱ بودم داخل کدوم سپاه بودم؟
سپاهی که سربازان و سردارانش خود امام حسین ع را به کوفه خوانده و حالا مقابل او شمشیر کشیده اند؟
ویا سپاهی که افرادش زندگی را بعد از حسین بن علی بر خود ننگ می دانستند؟

اکنون ۱۴۰۲/۰۵/۱۷
آیا الان ندای هل من ناصر ینصرنی امام جامعه را شنیده ام؟
پاسخم چیست؟
        

          کتاب فردا مسافرم را از خانم راهی چند سال پیش خوندم اما کتاب به امین بگو دوستش دارم به آن اندازه به دل ننشست. 
        

          به نام خدا
اگر بخواهیم یک روش و سیره برای زندگی و رسیدن به انسان تراز انقلاب اسلامی معرفی کنیم باید گفت می شود این کتاب را سرلوحه و الگو قرار داد. انسانی که هدف خود را شناخته و برای رسیدن وتحقق آن تمام تلاشش را میکند و باکی از مشکلات و سنگ اندختن های پیش رویش ندارد و از سایر جنبه های زندگی را هم فراموش نمی کند.
همچون حضرت آقا افراد بسیاری خون دلها خوردن و تا این انقلاب و نهضت شکل بگیرد و هنوز هم در وسط میدان مبارزه برای حفظ و پیشرفت انقلاب در حال مبارزه اند اما زحمات و تلاش ها و خون دلهای شخص حضرت آقا چه در قبل انقلاب و چه در سال های اولیه تولد انقلاب و هشت سال دفاع مقدس و مخصوصا اکنون با اینکه ۴۰ سال از انقلاب میگذرد همچنان مثل روز های اول جوانی و آغاز راه است‌ قابل ستایش و وصف ناشدنی است.انشالله خداوند این "ره بر " عزیز را برای ما حفظ نماید‌.