یادداشت‌های mobina khalesi (2)

          از اولین کتابایی بود که از کتاب خونه امانت گرفتم و جزو اولین دفعاتی که رفتم کتابخونه 
فکر میکنم 12-13 سال گذشته ولی جلدش تو خاطرم مونده و تصوری که موقع خوندنش داشتم 
یادمه وقتی میرفتم کتابخونه دنبال کتابایه قطوره چند جلدی میگشتم و این مجموعه از بیاد موندنی ها و شرین ترنا برام بود 
همون موقع که کتابو میگرفتم داغ داغ و تویه نشست تمومش میکردم 
چند روز پیش به سرم زد بعد مدتها برم کتابخونه و یهو دوسته قدیمیمو پیدا کردم :)
        

          از ماگدا سابو کم کم میخونم و میچشم که تموم نشه 
وقتی کتابو خوندم به دوستم گفتم خیلی قشنگ بود خیلی دوستش داشتم
گفت بگو چی بود منم بخونم 
بهش گفتم نمیتونم درو باز کنم امرنس برام خیلی عزیز و محترمه
در طول روند خوندنش آروم و پیوسته همراه میشی
از اول آخرشو نشونمون میده پیچ و تاب نداره ولی روونه خوندنیه و محترمه حتما که بخاطر شخصیته امرنسه 
مثل یه راز میمونه که آرووم کشفش میکنی 
یه جایی از کتاب نگران شدم که من این همه راجبه یه نفر خوندم نکنه خسته بشم
نشدم و حتی برام عمیق تر شد رفت نشست به عمقه قلبم
چه جلده درست و قشنگی هم داره