یادداشتهای کیمیا آبان (4)
1404/3/31
جنایت و مکافات ساعت سه بامداد۲۹ خرداد ۱۴۰۴ تموم شد. هر کدوم از شخصیتهایی که داستایفسکی نوشته بخشی از پیچیدگیهای بشر رو هویدا میکنند [ چون نیک بنگری ، همه تزویر میکنند ] رودیون،گایلف،دونیا،خانم و آقای مارملادف،رازومی هین و... خانم مارملادف اون اواخر عمرش ناآگاهانه رفتارهای همسر تازه فوت شدهاش رو پیش گرفته بود و اصرار داشت داستان زندگیش رو برای همه تعریف کنه گایلف پر از حس بود ولی تا وقتی که ماشه رو کشید کسی اینو نفهمید رودیون مثل همه آدم های دیگه غیرقابل پیش بینی بود ؛ گاهی ناامید،جسور ،ضعیف،ترسو،احمق،بیمار،مجنون،خوشحال،عاشق و... اونجایی که عکس عشق قدیمیاش رو برمیداره و میبوسه حاکی از عشق عمیق راسکول نیکف به دختر صاحبخونه هست. [زخم ها زد راه بر جانم ولی ، زخم عشق آورده تا کویت مرا] رازومی هین من رو به یاد روت انداخت توی بیمارخاموش،همیشه منجی دیگران بودن اثربخش نیست وقتی دیگری به دنبال نجات نباشه هرچقدر کمتر بدونیم گذران عمر راحتتر خواهد بود. آدمها میتونن نبینن ، نشنون ، نگن ولی نمیتونن نفهمن.آدمی که فهمید محکوم میشه به کنار اومدن با رنج فهمیدن مثل پورکلیا. "در میان این همه غوغا و شر عشق یعنی کاهش رنج بشر"
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.