یادداشت کیمیا آبان
5 روز پیش
کتاب را تمام کردم. تجربهام از جنگ، نه سالها نبرد، که همان دوازده روز پرتنش و خفهای بود که همراه راویِ بینام سپری کردم . از همان ابتدای خواندن، هیچکدام از دلایل راوی برای کنار کشیدن، برای پنهان شدن، برای سکوت کردن در برابر اشغال وطن را نپذیرفتم شاید باید بگویم هیچکدام از بهانههای او را نپذیرفتم. راوی انتخاب کرد که زنده بماند به هر قیمتی. اما من میگویم جانی که با خیانت و سکوت زنده نگه داشته شود نه عزیز است و نه محترم. نمیخواهم جنگ را مقدس بدانم، اما قطعا خیانت راوی را هم نمیتوانم نادیده بگیرم . راوی شاید صدای انسانی خسته، ترسیده و بیباور بود؛ اما در این خستگی، من حقیقت را نمیبینم، بلکه شکستِ انسانیت را احساس میکنم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.