یادداشتهای کتاب ابرک (41)
7 روز پیش
فین، پسر کوچولوی داستان، پتو را روی سرش کشیده و با اندوه میگوید شما مرا درک نمیکنید. پدر بزرگ میگه باشه. با همین پتو بیا بریم بیرون یک دوری بزنیم. خلاصه پدربزرگ با فین میرن بیرون و پدربزرگ در دل طبیعت به فین نشون میده که پشت ظاهر هر چیزی اتفاقاتی هست که ممکن است نبینیم. همانطور که پشت هر آدمی کلی تجربه است که ممکن است نبینیم و حتی ندانیم که او ما را درک میکند. 🌟کتابی درباره درک کردن و درک شدن و همدلی 🌟تشویق به نگاه عمیق و متفاوت 🌟بهانهای برای گفتگو درباره احساسات
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.