به نظرم روایت داستان یافتنِ خودِ حقیقیِ راوی است. راوی به بهانهی حملِ فرزندش، گذشتهای که به سختی پشت سر گذرانده و پنهانی حملش کرده را بالا و پایین میکند. و گوزن وسیلهی سیر در گذشته و تحقق خواسته هایش از هر واقعه ایست. پایانبندیش را از همان ابتدای فصل بیستم توانستم حدس بزنم ولی تصویرسازیش بسیار اثرگذاراست و ویژهش کرده.
به نظرم از شاخصههای آثار خوب برای نویسندهش حس برانگیزیِ آن است و این داستان دقیقا احساس ادم را درگیر میکند و ساعتها گوشه ای از ذهن را به تسخیر خود در میآورد.