یادداشت‌های مسعود فقیه (5)

          صادق هدایت که به نظر می رسد از اوضاع ممکلت و جهان به فغان آمده است دست به نوشتن چنین کتابی می زند. به قول خودش از گنجینه فحش های آبدار زبان فارسی هم استفاده میکند و همه را مورد لطف قرار می دهد. 
به این نکته هم باید اشاره کنم آقای هدایت در کتاب نیرنگستان به قضیه توپ مرواری اشاره کرده است. کتاب نیرنگستان مجموعه ای باورهای و افسانه های عامیانه است.
        

          برای یک درسی مجبور شدم این کتابو بخونم. کتاب خوبیه؛ اواخرش هم موفق شد اشکم رو دربیاره. با این حال کتاب متوسطیه. فیلمها و کتاب‌های بهتری به نظرم با همین موضوع است. 
در مجموع تجربه دوست‌داشتنی‌ای بود
        

          این کتابم رفت جز اون کتابایی که دوست دارم به همه هدیه بدم تا به بخونن.
        

          اوایل کتاب می خواستم خوندن رو نیمه کاره رها کنم. یاد خاطرات آشغال خودم می افتم. 
ولی اینقدر خوب و دقیق توصیف می کرد حال و هوای یه محیط نظامی رو که تصمیم گرفتم تا گرفتم هر طوریه تا آخر بخونم.
        

          صادق هدایت به قول خودش همیشه از پاچه ورمالیده ها نفرت داشت. داستان این کتاب شرح و حال یکی از افراد است" حاجی آقا". 
من سبک نوشتن اقای هدایت همیشه دوست داشتم یک حال وهوای ایرانی خاصی دارد. 
نکته جالب دیگر ان است که وضعیت مملکت و ایران از ان زمان تا کنون تغییری نداشته است. انگار این داستان را همین حالا نوشته اند!