اولین رمانی که در ده سالگی از کتابخانهرازالود ، دست نیافتنی و باارزش مادرجان پنهانی خواندم...
برای یک دختربچه تاراس بولبا و پسرانش تبدیل به ایدهال مردی شدند که در خیالاتش مانند انها را در کنار خود تصور میکرد
جنگجو و قدرتمند گاهی تندخو
شاید خوی وحشی و ترسناک و توصیفات پر از خون تاراس بولبا نمیگذاشت مادرجان موافق خواندن من باشد اما بهرحال از درک این اثر هیچوقت پشیمان نشدم...