یادداشتهای سید علی جمال زاده (2) سید علی جمال زاده 1401/1/19 کالیگولا آلبر کامو 4.0 50 ذهن من یه ویژگی مریض گونه(از نظر خودم)داره که بین خیلی از کتاب هایی که میخونم،فیلم و سریال هایی که میبینم و حتی اتفاقاتی که دنیای ورزش و علیالخصوص فوتبال میفته ارتباط برقرار میکنه.چی بگم،مغز منم اینحوریه دیگه🤷🏻♂️😅 حدودا سال ۲۰۰۵،تیم اینترمیلان ایتالیا یک مهاجم برزیلی عالی داشت به اسم آدریانو.آدریانو آمار فوق العادهای داشت.هر موقعیت گل رو به راحتی گل میکرد تا اینکه تلفن زنگ خورد... پشت تلفن خبر مرگ پدرش رو شنید و به کل نابود شد و هیچوقت به سایه گذشته خودش هم نرسید،حتی وارد باندهای قاچاقچی مواد مخدر برزیل هم وارد شد. حالا چه ربطی به کالیگولا داشت؟ داستان از جایی شروع میشه که کالیگولا،قیصر روم،خواهر خودش رو که در واقع معشوقه خودش هم هست از دست میده و کالیگولا به نکتهای میرسه که:مرگ هم وجود داره،پس چرا زندگی کنم؟ و ((همه مردم میمیرند ولی خوشبخت نیستند.)) در واقع به یک پوچی میرسه و تنها خواسته اش اینکه که به قدرت ناممکن برسه در حدی که مرگ و زندگی مردمان سرزمینش هم دست اون باشه.محتوای این کتاب خیلی وابسته به کتاب اسطوره سیزیف هم هست. در افسانه سیزیف، کامو دو واکنش متداول نسبت به ابسوردیسم را رد میکند. واکنش اول که «خودکشی فیزیکی» نام دارد، به نوعی اطاعت محض از پوچی است. انسانی که معنایی در زندگی نمیبیند، بهتر است به زندگی خود پایان دهد. کامو همچنین چیزی که خودش از آن به عنوان «خودکشی فلسفی» نام میبرد را هم رد میکند. این رویکرد بر این باور است که به منظور این که به نتیجهگیری پوچ گرایانه نرسیم، بهتر است کلا در مورد این مسائل تفکر نکنیم. آلبر کامو، درباره کالیگولا مینویسد: کالیگولا مردی است که شور زندگی او را تا جنون تخریب پیش میراند. مردی که از بس به اندیشه خود وفادار است وفاداری به انسان را از یاد میبرد. کالیگولا همه ارزشها را مردود میشمارد. اما اگر حقیقت او در انکار خدایان است، خطای او در انکار انسان است. این را ندانسته است که چون همه چیز را نابود کند ناچار در آخر خود را نابود خواهد کرد. این سرگذشت انسانیترین و فجیعترین اشتباهات است. خلاصه که بخونیدش.✌🏻✌🏻 بخشی از کتاب:📚از دست دادن زندگی چیزی نیست و هر وقت که لازم باشد من این شهامت را خواهم داشت. اما از دست رفتن معنای زندگی و نابود شدن انگیزه هستی، این است آنچه تحملکردنی نیست. نمیشود بیانگیزه زندگی کرد. 0 18 سید علی جمال زاده 1401/1/17 ژرمینال امیل زولا 4.4 33 برای این کتاب فوق العاده مرحلهای میرم جلو. ۱)تعریف ناتورالیسم:گرایش و جنبش ادبی است که اواخر قرن نوزده تحت تأثیر نظریات داروین شکل گرفت. این جنبش بر پایهٔ یک رئالیسم سفت و سخت اجتماعی بنا شد و بهدور از نمادگرایی، ایدئالگرایی و احساساتگراییهای مرسوم، بر جزئیات روزمرهٔ زندگی تأکید میکرد، چرا که رفتار آدمی و سرنوشتش را در چارچوب جبر تحمیل شده از سوی وراثت و محیط به رسمیت میشناخت.ژرمینال رو به عنوان یک کتاب کاملا ناتورال در نظر میگیرند و کل زولا هم نویسندهای هست که سبک نوشته هاش ناتورالیسم است. ۲)داستان:داستان با وارد شدن قهرمان داستان یعنی اتیین به مناطقی در شمال فرانسه آغاز میشه که تمام مردم آن ناحیه کارگران معادن هستند و در آینده به دلیل حقوق کم دست به استعفا میزنند. ۳)شخصیت ها،فضاسازی ها:اتیین برای من خیلی شبیه به قهرمان های داستان های ادبیات روسیه بود.اما تفاوت هایی هم دیده میشه؛اتیین دغدغه هایی که داشت در برابر دغدغه های قهرمان های کتاب های ادبیات روسیه از نظر من تا حدودی پیش پا افتاده است اما برخلاف آن ها دست به عمل مهمی زد.شخصیت پردازی این کتاب واقعا بینظیر بود.وجود داشتن یک شخصیت که از روسیه وارد آن منطقه شده بود از نظر من واقعا هوشمندانه است.چرا که در همون زمان مردم روسیه درگیر روسیه تزاری بودند و خواستار انقلاب و تحول. فضاسازی ها نسبتا خوب بود اما آنچنان که باید فضای معدن برای من تداعی نمیشد چون که هیچی ایدهای درباره اش نداشتم. ۴)مقدمه کوچیک آقای حبیبی:واقعا بینظیره. در سال ۱۸۸۵ ویکتور هوگو از دنیا رفت و ژرمینال به دنیا آمد که بینوایان زولاست در فرانسه مدرن و صنعتی. داستان رنجبران زیر زمین است که اگر دانته بود «دوزخش» میشد در جهانی که انسان «تا پایان شب سفر میکند» اما در پایان این راه شگفتانگیز در دل زمین، در ژرفنای خاک که انسان عمرها رنج برده و له شده است عاقبت کمر راست میکند و در شورشی سراسر امید سربرمیافرازد. ژرمینال زیباترین و بزرگترین اثر زولاست. حماسه برادری است در فلاکت: داستان سرنوشت بشر. در کل بگم کتاب شاهکاریه اما توصیفات زیادی داره(به خاطر سبکش) 0 15